hasan karbordi ghalesara ارسال شده در 8 آذر، 1394 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، 1394 یارو ازم پرسید کارت چیه گفتم تو کار فرش و تلوزیونم گفت یعنی چی....گفتم رو فرش میخوابم تلویزیون نگاه میکنم دیشب شام سوپ داشتیمبه مامانم میگم تو کشورای خارجی سوپ پیش غذاس نه شامبرگشته میگه بابات خارجیه یا اون عمه فلان فلان شدتیعنی اصلاً لزومی نداشت پای عمه مو بکشه وسطانیتش فقط این بود که یه فحشی بهش بده مرد در حال جان دادن بود که به همسرش گفت : باید چیزی را به تو بگویمزن: لازم نیستمرد: اما اگر نگویم نمیتوانم آسوده بمیرم و عذاب وجدان رهایم نخواهد کردزن: باشه بگومرد:من زن دوم دارمزن با خونسردی گفت :میدونم همین امروز فهمیدم ...حالا آروم باش تا مرگ موش کارشو بكنه... شب تولدم، شروع کردم به باز کردن کادوهابه کادوی بابام که رسیدم دیدم یه پاکته که درش بازهتوشو که نگاه کردم دیدم نوشته:هشتاد هزار تومنی رو که سه ماه پیش گرفتی، نمی خواد برگردونی پدربه دختر: پاشو دخترم یه لیوان آب واسه بابا بیاردختر: ول کن بابا دارم تلویزیون میبینم. حال ندارمدختر کوچیکتر: بابا ولش کن این خیلی بی تربیته پاشو برو خودت بخوربرای منم بیار من موندم وقتی میگن مث بچه ی آدم رفتار کن .......دقیقا باید مث هابیل رفتار کنیم یا قابیل... دقت کردید عروس دریایی داریم ولی دوماد دریایی نداریم !....یعنی بی شوهری تو عمق دریا هم موج میزنه ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ .“ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟"ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ.ازش پرسیدم: ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟گفت: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنهینی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!! مادر شوهره من دارم؟......يعني آدم اينقدر خونسرد؟! ..نبايد بياد بگرده منو واسه پسرش پيدا کنه؟!والا من به خاطر پسر خودش مي گم. وگرنه من که دارم درسمو مي خونم! تو پاساژها دقت کردینبعضی مردا دست خانومشونو میگیرن.......چون اگه دستشو ول کنن میرن خرید میکنن.رمانتیک بنظر میرسه ولی درحقیقت اقتصاد مقاومتیه با این وضعیتی که قیمت گاو و گوسفند پیداکرده…. ..تا چند وقت دیگه جلوی پای عروس و داماد” تن ماهی ” باز میکنن ! جوک بسه دیگه یکم معلوماتتونو ببرم بالافواید آبلیمو....تُرشه آقا پیراهنِ پاره مُد شد...شلوارِ پاره مُد شد...شالِ پاره مُد شد...*****ما موندیم چرا جوراب پاره که ما زیاد داریم،مُد نمیشه... میخوام اعتراف کنمنه ولش کن.شما اعترافمم کپی میکنین آبرومو میبرین ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتمبابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت: یه لیوان شیر هم بخورمن که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منهپرسیدم چرا؟؟؟......گفت: تاریخش تا امشبه واکنش ها : *Kid، saeidehamedan و sarfraz3 3 لینک به دیدگاه
saeidehamedan ارسال شده در 8 آذر، 1394 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، 1394 واکنش ها : *Kid و sarfraz3 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری