-
تعداد ارسال ها
5,590 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
81
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
فروشگاه
پاسخ های دیدگاه ها ارسال شده توسط mahdiano
-
زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد. اول: مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ چهارم: زنی بسیار زیبا که چهارم زنی...