برای تو وخویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها ونشانه ها را در ظلماتمان ببیند ، گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود وروحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد وزبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده اند سخن بگوییم...