haneye

کاربر رسمی
  • تعداد ارسال ها

    528
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    1

فعالیت های امتیازی

  1. پسندیدن
    haneye از sunny27 یک واکنش گرفت در اصل قورباغه ای   
    اگر یک قورباغه تیزهوش و شاد را بردارید و داخل یک ظرف آب جوش بیندازید، قورباغه چه عکس العملی خواهد داشت؟

    فوراً بیرون می پرد! در واقع قور باغه به سرعت به این نتیجه می رسد که لذتی در کار نیست!

    حالا اگر همین قورباغه را بردارید و داخل یک ظرف آب سرد بیندازید و بعد ظرف را به تدریج حرارت دهید، قورباغه چکار می کند؟

    استراحت می کند.....چند دقیقه بعد به خودش می گوید: ظاهرا آب گرم شده است و تا به خودش بیاید، یک ساعت بعد قورباغه آرام آرام و بدون اینکه متوجه باشد آب پز شده...!

    زندگی ما هم به تدریج اتفاق می افتد.ما هم می توانیم مثل این قورباغه ابلهی کنیم و وقت را از دست بدهیم و ناگهان ببینیم کار از کار گذشته است. همه ما باید نسبت به جریانات زندگیمان آگاه و بیدار باشیم.

    اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شده اید،نگران نمی شوید؟

    البته که می شوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن می زنید: "الو،اورژانس،کمک، کمک من چاق شده ام!" اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و....آیا باز هم همین عکس العمل را نشان می دهید؟ نه! با بی خیالی از کنارش می گذرید.

    برای کسانی که ورشکست می شوند، اضافه وزن می آوررند یا معتاد مشوند و طلاق می گیرند، یا آخر ترم مشروط می شوند!

    این حوادث دفعتا اتفاق نمی افتد. یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار...و سپس می پرسیم: "چرا این اتفاق افتاد؟"زندگی ماهیت انبار شوندگی دارد.هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می شود،مثل قطره های آب که صخره های سنگی را می فرساید.

    اصل قورباغه ای به ما هشدار می دهد،که مراقب تمایلات خود باشیم . ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: دارم به کجا می روم؟ آیا من سالمتر، مناسب تر، شادتر و ثروتمندتر از سال گذشته ام هستم؟و اگر پاسخ منفی است، بی درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم.

    برگرفته از کتاب آخرین راز شاد زیستن- اندرو متیون

  2. پسندیدن
    haneye به Younes امتیاز داد در مريم جان دختر بابا   
    سلام عزيزم 
    ممنونم عزيزم بابت تبريكتون 
    انشاالله كه همه جووناي نازنين هم تاي خودشون رو پيدا كنند 
    باور كنيد توصيف زندگي متاهلي خيلي سخته 
    من خودم اعتراف ميكنم 
    از زماني كه زهرا جان پا نزاشته بود تو زندگيم 
    واقعا معني واقعي لذت زندگي رو نچشيده بودم
    لذتي هيچ وقت نميشه به عنوان يك لذت جنسي توصيفش كرد 
    چون وقتي دو نفر از صميم قلب هم ديگه رو دوست داشته باشند و ازدواج كنند 
    هر كاري انجام ميدن كه همديگه رو خوشحال كنند 
    چيزي كه شايد هيچ وقت يك مجرد تجربه نكنه 
    چون مجردا تا قبل از ازدواج هر كاري واسمون انجام ميدن آخرش رو نگاه ميكني يكجورايي برميگرده به اينكه ديگران خودشنو رو دوست دارند 
    ولي وقتي دو نفر كه از صميم قلب هم ديگه رو دوست دارند 
    با هم ازوداج ميكنند 
    دقيقا معني دو بدن در يك روح تجلي پيدا ميكنه 
    هر بدن دوست داره انرژي و خوشحالي بيشتري رو به روح مشتركشون بدمه 
    تا هميشه خوشحال و شاد باشند 
    ولي نكته مهم ازدواج پيدا كردن 
    پيدا كردن يك هم دم واقعي هستش 
    كه اون خيلي سخته 
    و از خدا ميخوام هم دم واقعي تك تك بچه هاي مجرد اين انجمن رو هر چه زودتر سر راهشون قرار بده 
    تا معني واقعي حرفاي من رو متوجه بشن و به من نخندن 
    و به قول بعضي از دوستان به بنده لقب ز-ز ندن 
  3. پسندیدن
    haneye به salwa امتیاز داد در عیدانه‌ای برای تو   
    حاجی فیروز توی کوچه می دوید و صدای ساز و آوازش آجر همه خانه ها را قلقلک می داد.
    پیرزن پنجره را باز کرد و بهار را آرام بویید.
    دستی به کمر زد و خاکی از روی طاقچه ها برداشت.
    هفت سینش را روی ایوان چید و لباس های تازه اش را پوشید.
      

     
    پیرزن ،از سر سال، روز و شب منتظر " عمو نوروز" مانده بود، تا عمو را ببیند و عطر بهار را از وجودش استشمام کند.
    پیرزن ،هرسال قبل از آمدن "عمو نوروز" گوشه ی سفره می نشست و آرام قرآن می خواند آن قدر به در خیره می ماند تا خواب چشم هایش را پر می کرد و وقتی بیدار می شد می دید " عمونوروز" باز هم آمده و رفته و تا سال دیگر یک دنیا حسرت برای پیرزن باقی گذاشته.

    می بینی؟
    حکایت "عمو نوروز" درست به تو می ماند:
    که از سر سال منتظر آمدنت می نشینیم و دست به دعا برمی دازیم و دانه های تسبیحمان را پشت سر هم قطار می کنیم و نامت را فریاد می زنیم...و درست وقتی لحظه ی آمدنت نزدیک می شود ،خواب غفلت فرامی گیردمان.

    که هرجمعه کوچه هایمان را آب و جارو می کنیم و گرد و خاک را از وجودمان کنار می زنیم و تمام قد به انتظارت می مانیم و...غروب که شد با آل یاسین هایمان قربان صدقه ی همه وجودت می رویم و وقتی نمی آیی دوباره حسرت به دل منتظر جمعه ی دیگر می نشینیم.

    یادمان می رود که تو خودت "ربیع الانامی" و بهار واقعی با تو معنا می شود.

    یادمان می رود تو قرآن به دست کنار یکی از همین هفت سین ها نشسته ای و تک تکمان را به اسم کوچک یاد می کنی و برای خیر و برکت زندگی مان توی سال جدید، دعا می کنی.

    یادمان می رود که هفت سین تو هنوز یک سین بزرگ کم دارد و سیصد و سیزده یار جوانمردت کمر همت نبسته اند.
    تو خودت بهاری!

    هرکجا که قدم می گذاری بهار را بارور می کنی.
    امسال اگر آمدی و کنار هفت سینمان نشستی و ما هنوز خواب بودیم، برای بیداری مان زیاد دعا کن.
    قول می دهیم بیش تر از هر سالی برای قدم های بهاری ات لحظه شماری کنیم.
    ...حاجی فیروز توی کوچه می دود و صدای ساز و آوازش آجر همه خانه ها را قلقلک می دهد.
    پیرزن تازه از خواب پریده بود و جای قدم های " عمو نوروز" بذر گل همیشه بهار می پاشید...
     
    منبع: مستور
  4. پسندیدن
    haneye از whisper sky یک واکنش گرفت در هدایای نوروزی مدیریت به کاربران   
    ممنون مدیر . اولین عیدی سال 92 رو هم گرفتیم .
  5. پسندیدن
    haneye به Younes امتیاز داد در ترك نماز   
    ترک کردن نماز حرام است ولی فکر نمیکردم که سزایی به این اندازه داشته باشد. حتما بخوانید 
    رسول الله "صلی الله علیه وسلم" میفرماید:
    ((بلّغوا عنى ولو آیةٍ))
    ((ابلاغ کنید از من حتی اگر که یک آیه باشد))
    یعنی رسالت من را تبلیغ کنید اگرچه که یک آیه باشد.
    و با فرستادن این پیام برای دیگران،
    این پیام، روز قیامت برای تو شفاعت خواهد شد.
    انشاالله

    رسول الله "صلی الله علیه وآله و سلم" میفرماید:
    هرکس در نماز سهل انگاری کند خداوند پانزده سزا به او خواهد داد، شش تا در دنیا سه تا در هنگام مرگ، سه تا در قبر و سه تا هنگام خروج از قبر.
    ✅شش تای دنیا:
    1⃣ خدا برکت از عمرش میگیرد. 
    2⃣خدا سیمای صالحان از صورتش می زداید.
    3⃣در هیچ کاری از خدا اجر و پاداش نمی گیرد.
    4⃣دعایش به آسمان بالا نمی رود.
    5⃣ذلیل مردم در دنیا می شود.
    6⃣هیچ چیزی از دعای مومنین نصیبش نمی شود.
    ✅و اما سه تای هنگام مرگ :
    1⃣ذلیل و خوار میمیرد. 
    2⃣گرسنه میمیرد.
    3⃣تشنه میمیرد،اگر به او تمام آب دریاها را بدهند.
    ✅اما سه تای قبر:
    1⃣خدا قبرش را بر او تنگ می کند او را فشار می دهد تا که دنده هایش از هم بیرون برود. 
    2⃣خدا آتشی سرخ بر قبرش می افشاند. 
    3⃣خدا ماری بر او مسلط می کند که نامش الاقرع (در هم کوبنده) است.
    ✅ اما سه تای روز قیامت:
    1⃣خدا کسی به او مسلط می کند که با صورت اورا به جهنم می کشاند.
    2⃣خدا با نظر غضبناک به صورتش نگاه می کند تا اینکه گوشت صورتش بریزد.
    3⃣خدا حسابش را شدید می کند و او را به جهنم روانه می کند و بدترین قرار گاه برای کسی که نماز را ترک کند و هیچ نوری در صورتش باقی نمیماند .
    ◀ هرکس نمازصبح راترک کند نورایمان درچهره اش وجود ندارد .
    ◀ هرکس نماز ظهر را ترک کند در روزیش برکت وجود ندارد.
    ◀ هر کس نماز عصر را ترک کند در جسمش قوت وجود ندارد. 
    ◀ هرکس نماز مغرب را ترک کند در اولادش ثمری وجود ندارد.
    ◀هرکس نماز عشاء را ترک کند در خوابش راحتی وجود ندارد.
     

     

     

     
    واقعا اين روزا صداي اسلام در اروپا و آمريكا به راحتي شنيده ميشه 
    خيلي با چندين سال پيش فاصله داره 
    انشاالله كه خبري در راه است . . . 
    براي آنان كه دلشان منتظر و بيدار است . . . 
     
  6. پسندیدن
    haneye به salam21 امتیاز داد در كمك در انتخاب اسم فرزند   
    سلام
    آقا بچتون به دنیا اومد به سلامتی؟
    اسمش چی شد؟
    (تاپیک زدید به امان خدا ولش کردید نمیگید ما فضولی مردیم! :)) )
  7. پسندیدن
    haneye به sarfraz3 امتیاز داد در "زندگی از زاویه ی دید یک مهندس برق "   
    زندگی گاه مملو از مقاومت هایی است که جریان رسیدن به اهدافمان را محدود میکند اینجاست که باید

    ولتاژ وجودمان را بالا ببریم تا توان رسیدن به اهدافمان را باز ستانیم.

    گاه می اندیشیم که چه بارهایی را باید حمل کنیم و چه مسیرهای طولانی را باید طی کنیم پر ز مقاومت،

    تا به انتهای مدار زندگی برسیم اما اشتباهمان اینجاست که زندگی مداریست که با وجود امید بسته می شود. امید، "زمین" مدار زندگیست

    که جریان زندگی را روان میکند و بدون آن مدار زندگی جز مشتی بار بی حرکت و ساکن چیزی نیست.

    زندگی پر از الکترون هاییست که گرچه منفی هستند اما حضورشان برای ایجاد میدان زندگی در خازن وجودمان لازم است.

    وجودشان لازم است تا خازن وجودمان را شارژ کند تا گاهی آن را در زندگی مان دشارژ کنیم تا سکون مدار زندگی را متوقف کنیم،

    تا در مقابل هر جریان مستقیم و متعصبی بایستیم. در زندگی گاه آدمهایی هستند که با آنها اختلاف پتانسیل زیادی داریم

    اما یادمان باشد همین اختلاف پتانسیل هاست که میدان هایی را میسازد برای حرکتمان در مدار زندگی و بدون آن مشتی بار ساکن منفی بیش نخواهیم بود.

     

    در کل رویه "مشتی بار ساکن منفی بیش نخواهیم بود" خیلی تاکید داره    

     

  8. پسندیدن
    haneye به coolboy2004 امتیاز داد در بلاي خاموش (سرطان) كه داره در تهران سر ما مياد   
    اگر می خواهید بدونید چه بلای نامریی و بي سروصدايي داره ارسال می شه کافیه یک گوشی با سيستم اندروید(Android) داشته باشید مثل SAMSUNG-GALAXI, htc, ….
    برنامه AndroSensor  رو از لینک زیر بگیرید و نصب کنید
    http://www.fivasim.com/androsensor.html
    این برنامه از سنسور میدان مغناطیسی گوشی استفاده می کنه وشدت امواج الکترومغناطیسی (magnetic field) رو بهتون می گه. فقط موقع اندازه گیری گوشی رو از دستگاه های الکتریکی مثل تلویزیون دور کنید. تا به حال همیشه در خونه ما این عدد زیر 50 میکرو تسلا بوده اما امشب به 152 میکرو تسلا رسیده.
    بالای عدد 20 مثل زندگی در زیر خطوط پرفشار برق هست و بالاتر از 100 میکرو تسلا می تونه باعث سرطان خون و عوارض دیگه بشه.
    برای آشنایی با عوارض میدان مغناطیسی شدید ، گزارش سازمان بهداشت جهانی رو ببینید:
    http://www.who.int/mediacentre/factsheets/fs322/en/index.html
  9. پسندیدن
    haneye به hasan karbordi ghalesara امتیاز داد در رو مخ بودن یعنی....   
  10. پسندیدن
    haneye به mohad امتیاز داد در بدهکار دل   
    کلاس دوم دبستان شیفت بعدازظهر بودم،
    باران تندی می‌بارید، 
    آن روز صبح 
    یک چتر هفت رنگ دسته صورتی 
    خریده بودم، 
    وقتی به مدرسه رفتم 
    دلم می‌خواست با همان چتر زیبایم 
    زیر باران بازی کنم
    اما ...
    زنگ خورد.

    هر عقل سالمی تشخیص می‌داد که
    کلاس درس
    واجب‌تر از بازی
    زیر باران است. 

    یادم نیست آن روز 
    آموزگارم چه درسی به من آموخت،

    اما دلم
    هنوز
    زیر همان باران 
    توی حیاط مدرسه مانده.

    بعد از آن روز 
    شاید هزار بار دیگر
    باران باریده باشد

    و من
    صد بار دیگر چتر نو خریده باشم، 

    اما ...

    آن حال خوب هشت سالگی

    هرگز 

    تکرار نخواهد شد... !

    این اولین 
    بدهکاری من 
    به دلم بود که
    در خاطرم مانده. 

    بعد از آن
    هر روز به اندازه‌ی
    تک تک ساعت‌های عمرم
    به دلم بدهکار ماندم، 

    به بهانه‌ی عقل و منطق
    از هزار و یک لذت 
    چشم پوشیدم، 

    از ترس آنکه مبادا
    آنچه دلم میخواهد پشیمانی به بار آورد
    خیلی وقت‌ها 
    سکوت اختیار کردم،

    اما حالا
    بعضی شب‌ها 
    فکر می‌کنم

    اگر قرار بر این شود

    که من 

    آمدن صبح فردا را نبینم؛

    چقدر پشیمانم 

    از انجام ندادن

    کارهایی که به بهانه‌ی منطق 

    حماقت نامیدمشان ...!

    حالا می دانم

    هر حال خوبی 
    سن مخصوص به 
    خودش را دارد ....
     
  11. پسندیدن
    haneye از whisper sky یک واکنش گرفت در كمك در انتخاب اسم فرزند   
    سلام اقا یونس تبریک میگم . قدم نو رسیده مبارک باشه      
    ثنا اسم قشنگیه. البته سنا هم میگن ولی معنیهاش با هم فرق داره.  سنا به معني روشنايي و ثنا به معني مدح و ستايشه. 
     محیا هم قشنگه. ولی هم وزن کوثر چیزی به ذهنم نرسید.
    ولی تا می تونید بخوابید که دیگه باید قید خوابو بزنید اگه دخترتون مثل پسر من شبا بیدار باشه و صبحا بخوابه   
  12. پسندیدن
    haneye به هامان امتیاز داد در توانایی هایت را باور کن   
    هرگز، هرگز، هرگز در زندگی تسلیم نشو

     

    خودت را باور کن

     

    وبرای هدفت استوار و با استقامت قدم بردار

     

    تو لایق بهترین هایی دوست من

     

     

    از این همه اراده و امید لذت بردم

     

    شما چطور؟

     

     

    توانایی هایت را باور کن

     

       

     

     

  13. پسندیدن
    haneye از هامان یک واکنش گرفت در كمك در انتخاب اسم فرزند   
    سلام اقا یونس تبریک میگم . قدم نو رسیده مبارک باشه      
    ثنا اسم قشنگیه. البته سنا هم میگن ولی معنیهاش با هم فرق داره.  سنا به معني روشنايي و ثنا به معني مدح و ستايشه. 
     محیا هم قشنگه. ولی هم وزن کوثر چیزی به ذهنم نرسید.
    ولی تا می تونید بخوابید که دیگه باید قید خوابو بزنید اگه دخترتون مثل پسر من شبا بیدار باشه و صبحا بخوابه   
  14. پسندیدن
    haneye از Younes یک واکنش گرفت در كمك در انتخاب اسم فرزند   
    سلام اقا یونس تبریک میگم . قدم نو رسیده مبارک باشه      
    ثنا اسم قشنگیه. البته سنا هم میگن ولی معنیهاش با هم فرق داره.  سنا به معني روشنايي و ثنا به معني مدح و ستايشه. 
     محیا هم قشنگه. ولی هم وزن کوثر چیزی به ذهنم نرسید.
    ولی تا می تونید بخوابید که دیگه باید قید خوابو بزنید اگه دخترتون مثل پسر من شبا بیدار باشه و صبحا بخوابه   
  15. پسندیدن
    haneye به hasan2011 امتیاز داد در از کودکی تا بزرگسالی ویندوز+ عکس   
    ویندوز در اصل یک پوسته گرافیکی بود که روی سیستم عامل داس سوار شده بود. اما در گذر سال ها به تکامل و شکوفایی رسید تا جایی که امروز به چنین نمای غنی بصری دست یافته است.  با وجود حریفان سرسختی همچون اپل، ماکروسافت همچنان با افتخار صاحب گسترده ترین تعداد کاربران رایانه های شخصی در سیاره زمین است.   در این گالری، ما نگاهی  به ویندوز در گذر زمان می اندازیم.     ویندوز ۱٫۰   در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۵، ماکروسافت اولین نسخه ویندوز را منشر کرد. مطمئناً ویندوز ۱٫۰ چیزی نبود جز یک پوسته ۱۶ بیتی ساده که روی MS-DOS سوار بود، ولی این اولین تلاش کمپانی برای ارائه رابط کاربری گرافیکی بود. شما می توانستید از موس و کیبورد استفاده کنید، رنگ ها را سفارشی کنید و از بازی Reversi لذت ببرید!       ویندوز ۲٫۰ در ۱۹۸۷ منتشر شد. ویندوز ۲٫۰ تفاوت چندانی با نسخه ۱٫۰ نداشت. در نسخه جدید، چند کلید میانبر و دکمه هایی برای کمینه و بیشینه کردن پنجره ها وجود داشت. همچنین می توانستید پنجره ها را روی هم قرار دهید و اندازه آنها را تغییر دهید. بزرگترین ویژگی که در نسخه جدید مشاهده می شد، پشتیبانی از کارت گرافیک بود.       ویندوز ۳٫۱ ویندوز ۳٫۰ در ۱۹۹۰ منتشر شد، در حالی که ویندوز ۳٫۱ خیلی زود بعد از آن (۱۹۹۲) به بازار عرضه شد. این نسخه تر و تمیز تر از نسخه های پیشین خود بود و به جرأت میتوان گفت اولین نسخه موفق از ویندوز بود. ویندوز ۳٫۰ همچنین مفهوم نرم افزار و مدیریت فایل را معرفی کرد. دو بازی Solitaire و Minesweeper هم به عنوان همراه این نسخه معرفی شدند، که جایگزینی بودند برای بازی Reversi.     ویندوز ۹۵ ویندوز ۹۵ فروش بسیار بالایی داشت، که بیانگر این بود که محبوب ترین سیستم عامل زمان خودش است. ماکروسافت، حتی ستارگانی چون جنیفر انیستون و متیو پری (ستارگان سریال دوستان دهه ۹۰) را در راهنمای ویدیویی ویندوز ۹۵ به خدمت گرفت.   ویندوز ۹۸ ویندوز ۹۸ تفاوت چندانی با ویندوز ۹۵ نداشت. این نسخه معرف Quick Launch و پشتیبانی بهتر سخت افزاری، به اضافه ICS یا اشتراک گذاری از طریق اتصال اینترنت بود.     ویندوز ME ویندوز ME یا نسخه Millennium (به معنی هزاره)، اولین شکست بزرگ ویندوز بود. ویندوز ME که قرار بود جانشینی باشد برای ویندوز ۹۸، با مشکلات وسیعی همراه بود. کند، ناپایدار و پر از باگ بود. کاربران همچنین دیگر قادر نبودند به MS-DOS دسترسی کامل داشته باشند، که این بدین معنی بود که دیگر قادر نبودید به بسیاری از برنامه ها و کارایی دیسک هایی که به DOS نیاز داشتند، دسترسی داشته باشید.     ویندوز XP این نسخه از ویندوز بر پایه ویندوز NT ایجاد شد و به عنوان نسخه بسیار پایدارتر و امن تر از نسخه های پیشین ویندوز معرفی شد. این نسخه رابط کاربری بسیار زیبا تر چشم نواز تری داشت. تا آپریل ۲۰۱۴، یک میلیارد (یا بیشتر) از این ویندوز به فروش رفت. با اقبال بسیار خوبی مواجه شد و محبوبیت بالایی به دست آورد. و حتی بعد از انتشار موفق ویندوز ۷ و ویستا، در سطح گسترده ای هنوز هم استفاده می شود.     ویندوز ویستا پنج سال طول کشید تا ماکروسافت بعد از ویندوز XP، ویندوز ویستا را منتشر کند که برای به روز رسانی یک سیستم عامل، زمان بسیار طولانی است. سیستم عامل جدید از نسل جدیدی از رابط های کاربری به نام Aero بهره مند بود و ادعا می شد که از بهبود امنیتی برخوردار است. متاسفانه ویستا هم با انتقادهای شدید مواجه شد. کاربران از موارد زیادی ناراضی بودند، محدودیت های جدید تکنولوژی DRM (مدیریت حق دیجیتال)، ناسازگاری با سخت افزارهای قدیمی تر از ویندوز ویستا، سیستم مورد نیاز بسیار قوی و دیگر موارد.     ویندوز ۷ برای بسیاری از مردم، ویندوز ۷ همان ویندوزی بود که از ویندوز ویستا انتظار می رفت. این سیستم عامل پایدارتر و قابل اعتمادتر بود و رابط کاربری آن بسیار بهبود یافته بود. مسلما این ویندوز موفقیت بسیار بزرگی برای ماکروسافت به شمار می رفت و هنوز هم در سطح گسترده ای مورد استفاده است.       ویندوز ۸ در زمانی که فروش کامپیتر های شخصی رو به افول بود و تبلت ها و اسمارت فون ها سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص می دادند، ماکروسافت هم می خواست با این جابجایی بازار همسو شود. از اینرو، ویندوز ۸ را به خصلت های ابزارک های تازه وارد بازار بیشتر مجهز کرد و امکانات صفحه های لمسی را به ویندوز ۸ اضافه نمود و آن را به نسل جدید رابط کاربری "Metro” آراست که در آن صفحه شروع با برنامه ها و فولدرهایی در قالب کاشی های مربع شکل نمود می کرد. سیستم عامل جدید با نقدهای متفاوتی مواجه بود. برخی می گفتند که کاربری این ویندوز روی تبلت ها بهتر از موس و صفحه کلیدهای سنتی است.       ویندوز ۱۰ بالاخره رسیدیم به ویندوز ۱۰٫ یکی از منتقدان درباره ویندوز ۱۰ می گوید که این ویندوز ترکیبی از بهترین خصلت های ویندوز ۷ و ویندوز ۸ است. وی می افزاید: "با ویژگی های جدید، همچون دستیار اختصاصی Cortana و Edge، دسکتاپ گسترده و بهبود یافته و به روز رسانی رایگان ماکروسافت، این سیستم عامل را به یک سیستم لازم برای همه کاربران ویندوز بدل کرده”        
  16. پسندیدن
    haneye به Younes امتیاز داد در محبت کن و منتظر پاسخ نباش   
    واقعا زيباست 
    ياد صحبت يكي از اساتيدم افتادم 
    كه ميگفتند 
    عشق به معبود با عشق به مخلوق جلوه پيدا ميكنه 
    و من بارها اين عشق رو در حيوانات مختلف نسبت به همديگر ديدم 
    اميدوارم ما انسان ها هم ياد بگيريم 
             
  17. پسندیدن
    haneye به هامان امتیاز داد در محبت کن و منتظر پاسخ نباش   
    چه زیباست
    بی‌قید و شرط عشق بورزیم
    بی‌قصد و غرض حرف بزنیم
    بی‌دلیل ببخشیم
     

    و بی‌توقع به تمام موجودات محبت کنیم
     

     

    ببینید و لذت ببرید

     

    محبت

     

    زندگیتون سرشار از ارامش

     

       

  18. پسندیدن
    haneye به Younes امتیاز داد در خودكار و ياد تو   
    می رسم، اما سلام انگار یادم می رود
    شاعری آشفته ام، هنجار یادم می رود
    با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بر دل مگیر !
    بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می رود
    من پر از دردم، پر از دردم، پر از دردم، ولی
    تا نگاهت می کنم انگار یادم می رود
    راستی چندی ست می خواهم بگویم بی شمار
    دوستت_دارم‬ ولی هر بار یادم می رود …
    مست و سرشاری ز عطر صبح تا می بینمت
    وحشت شب های تلخ و تار یادم می رود !
    شب تو را در خواب می بینم همین را یادم است
    قصه را تا می شوم بیدار یادم می رود
    من پر از شور غزل های توئم، اما چرا
    تا به دستم می دهی خودکار یادم می رود؟
     

  19. پسندیدن
    haneye به Younes امتیاز داد در انسانیتی که هنوز هم نفس می‌کشد   
    ديني هست بنام انسانيت... 
    و مذهبي بنام محبت...
    وقبله اي است بنام عشق...
    نه ترس از خدا دارد
    و نه وسوسه شيطان 
    نه وعده بهشت 
    و نه هراس از دوزخ
    براستي که انسانيت بهترين دين است و
    انساني که نيک زندگي کند نيازي به دين ندارد
    و انساني که نيک زيستن را نداند
    مطمئنا هيچ ديني اصلاحش نخواهدکرد
    و چه خوب است در اين زمين براي ديگران دستي باشيم در آسمان تا پايي در زمين
  20. پسندیدن
    haneye به saeidehamedan امتیاز داد در انسانیتی که هنوز هم نفس می‌کشد   
    دوستان در مورد هر کدام از این بخشها که احتمالا بعضی از آنها برای شما هم تکراری است، اطلاعات دقیق تر را می شود به راحتی همراه با عکس های بیشتر پیدا کرد...
    امروز پنجمین روز از سال نو میلادی است؛ سالی جدید و روزهایی که یکی پس از دیگری می‌آیند و می‌روند. روزهایی که گاهی طعمی شیرین دارند و گاه، تلخی گزنده را در کام بشر بر جای می‌نهند. اما در این میان هنوز هم باید چشم انتظار لحظات خوب بود. لحظاتی که دیگربار به ما یادآوری می‌کنند انسانیت هنوز هم اگرچه کم رمق، ولی زنده است و نفس می‌کشد.
    سالی که گذشت نیز روزهای تلخ و شیرین فراوانی داشت. روزهایی که از انسانیت خود شرمسار بودیم، روزهایی که دوست داریم نامی از آنها در خاطر بشر باقی نماند. سالی که با مرگ و میر انسان‌های بی‌گناه، تجاوز به حقوق شهروندان و عملیات‌ تروریستی بیمارگونه‌ی گروهی انسان‌نما، خاطره‌ای ناخوشایند از خود بر جای گذاشت. سالی که زلال آبی دریا، شاهد آخرین نفس‌های آیلان دو ساله بود. سالی که همچنان آسیب به محیط زیست ادامه داشت و شاهد تبعیض، کشتار بی‌رحمانه‌ی حیوانات، برخوردهای خشونت‌بار و سرکوب اعتراضات مردم در گوشه و کنار جهان بودیم. وضعیتی که هیچ انسان برخوردار از وجدانی بیدار، تحمل آن را ندارد.

    اما در عین حال شاهد صحنه‌هایی جالب، تحسین برانگیز و تأثیر‌گذار نیز بودیم که دیگر بار به ما نشان داد هنوز هم روی این کره‌ی خاکی، انسان‌هایی زندگی می‌کنند که از نعمت قلبی مهربان بهره برده و با نگاهی لبریز از حس نوع‌دوستی، صلح، آرامش و فداکاری به این دنیا و رویدادهای آن می‌نگرند. انسان‌هایی که نه تنها درد هم‌نوع خود که درد دیگر ساکنان این کره را نیز حس کرده و با دستانی مهربان و پرمحبت، برای کاستن درد و رنج دیگران، پیش قدم می‌شوند.

    مهربانی برای هر کدام از ما تعریفی دارد، گاهی گرفتن دست انسانی ناتوان، گاهی کمک به فردی نیازمند و گاهی حتی یک لبخند، حسّی به وسعت دنیایی از مهربانی را به ما و اطرافیان‌مان هدیه می‌دهد. هر کدام از ما ممکن است مدام از کمبود عاطفه، مهر و نوع دوستی در جامعه‌ی امروز، گِله و شکایت داشته باشیم. اما در نهایت این خود ما هستیم که جامعه و فضای حاکم بر آن را شکل می‌دهیم. تنها کافی است از خود شروع کنیم، نهال مهر و محبت را در قلب خود بارور کرده و این حس را به دیگران نیز منتقل کنیم. آن زمان است که نفس نفس زدن‌های انسانیت رنگ پریده‌ی انسان معاصر، جای خود را به تنفسی عمیق می‌دهد. نفس‌هایی گرم و زندگی بخش که نه تنها دنیای ما، که تمامیت زندگی انسان روی این کره را دست‌خوش تغییر کرده و جایی برای افسوس روزهای از دست رفته، باقی نمی‌گذارد.

     
     
    ۱. این جراح مهربان سعی دارد با سرگرم کردن این دختر دوساله‌ی گریان، اضطراب و نگرانی او را پیش از عمل جراحی قلب کاهش دهد.
     

    ۲. کارمند شعبه‌ای از مک دونالد به پیرمردی ناتوان در خوردن خوراک کمک می‌کند.
     

    ۳.  ساکنان یک محله به صورت محرمانه الفبای اشاره را یاد گرفتند تا همسایه‌ی ناشنوای خود را غافلگیر کنند.
     

    ۴. این مرد لاکپشت‌های بینوا را از بازار مواد خوراکی خریداری کرده و آنها را دوباره به آغوش امواج دریا باز می‌گرداند.
     

    ۵. این حیوان بیچاره نزدیک بود در جریان سیلابی در ایرلند غرق شود؛ اما به لطف انسان‌هایی مهربان از خطر جسته و اکنون با لبخندی کامل و تماشایی، آسودگی خاطرش را به نمایش گذارده است.
     

    ۶. در زمان برگزاری کلاس، کودک یکی از دانش آموزان به گریه می‌افتد؛ اما ببینید واکنش این پرفسور چیست؟ او به جای بدخلقی، کودک را در آغوش گرفته و در عین حال به تدریس خود ادامه می‌دهد.
     

    ۷. این زوج خوش قلب ترک، هزینه‌ی مراسم ازدواج خود را برای سیر کردم ۴ هزار پناهنده خرج کردند.
     

    ۸. یک ارتباط دوستانه‌ی قابل تحسین. این سگ ماده‌ی ناتوان، قادر به راه رفتن نیست؛ به همین خاطر صاحبش هر روز او را سوار ویلچر کرده و به گردش می‌برد.
     

    ۹. صاحب این کافی شاپ به سگ‌های سرگردان و آواره اجازه می‌دهد که هر شب بعد از ترک مشتری‌ها، دمی در فضای امن این کافه استراحت کرده و شب را در آن جا سپری کنند.
     

    ۱۰. این مرد جوان با بستن کراوات خود مشکل دارد؛ اما این پیرمرد مهربان، صبورانه بستن کراوات را به او آموزش می‌دهد.
     

    ۱۱. مردی حین کوتاه کردن چمن‌های منزل خود، دچار حمله قلبی می‌شود. امدادگران بعد از نجات جان وی، کار نیمه تمام او را کامل می‌کنند. پیش‌تر نیز همین رویداد برای مردی دیگر حین پارو کردن برف رخ داد؛ و باز هم مأموران امداد بعد از بردن او به بیمارستان، به خانه‌ برگشته و باقیمانده‌ی برف‌ها را پارو کردند.
     

    ۱۲. گاهی باید درس مهر و محبت را از کودکان آموخت. به عنوان نمونه گروهی از کودکان کانادایی، لباس‌هایی گرم را تهیه کرده و آنها را به تیرهای چراغ برق متصل کردند. هدف آنان از این کار، کمک به افراد بی‌خانمان و آماده کردن آنها برای سرمای سخت زمستانی بود.
     

    ۱۳. مردی ناشناس ملبس به لباس مرد عنکبوتی، شب هنگام به افراد بی‌خانمان غذا می‌رساند. اقدامی خیرخواهانه که نشان می‌دهد هر کدم از ما می‌تواند قهرمانی از قهرمانان این دنیا باشد.
     

    ۱۴. مردم مجارستان در اقدامی گروهی، کفش‌های خود را به ایستگاه قطار بوداپست آوردند؛ جایی که قرار بود میزبان پناهندگان سوری باشد. این کفش‌ها نیز به همین منظور در اینجا گذاشته شد تا پناهندگان از آنها استفاده کنند.
     

    ۱۵. این پدر مهربان، کودک خردسال خود را از ریزش باران حفظ می‌کند.
     

    ۱۶. این بچه آهو به این سادگی‌ها مایل به ترک این مرد نیست؛ مردی که جان او را نجات داده بود.
     

    ۱۷. این دختر ۹ ساله، قلبی به وسعت دریا دارد. او با دست‌های خود این پناهگاه کوچک را برای افراد بی‌خانمان ساخته و حتی برای آنها آذوقه نیز تهیه کرد.
     

    ۱۸. این پیرزن ۹۲ ساله برای نخستین بار نتیجه‌ی ۲ روزه‌ی خود را ملاقات می‌کند.
     

    ۱۹. این پیرمرد ۸۰ ساله نیز این ترن کوچک را طراحی کرده تا سگ‌های بی‌خانمان را به گردش‌های ماجراجویانه ببرد.
     

     ۲۰. یادداشتی قابل تحسین؛ در این یادداشت صاحب این اغذیه فروشی خطاب به افراد نیازمندی که پسماندهای خوراکی را با خود می‌برند، چنین نوشته است:

    " دوست عزیزی که زباله‌های ما را برای وعده‌ی بعدی خود می‌بری؛ شما یک انسان هستی و ارزشی بالاتر از این داری که از سطل زباله تغذیه کنی. لطفا از این به بعد در ساعات کاری وارد مغازه شده و یک وعده‌ی خوراکی معمول، سبزیجات تازه و یک فنجان آب را به صورت رایگان دریافت کن. هیچ سوالی پرسیده نمی‌شود."

    ۲۱. این آرایشگر با وجدان نیز با تلاشی صادقانه سعی می‌کند بر ترس این پسرکوچک مبتلا به اوتیسم غلبه کرده و موهای او را کوتاه کند.
     

    ۲۲. بیمارستانی اجازه داد تا این زوج که ۶۸ سال را در کنار هم سپری کردند، در دوران بیماری نیز در یک اتاق و در کنار یکدیگر باقی بمانند.
     

    ۲۳.  این پسر خوش قلب که خود از نعمت دست محروم است، با استفاده از دهان خود به مادر پیر و ناتوانش خوراک می‌دهد.
     

     ۲۴. این بانوی سالخورده‌ی ۱۰۳ ساله نیز به مناسبت روز تولدش لباس زن شگفت‌انگیز را پوشیده و به صورت داوطلبانه در یک مرکز اجتماعی افراد سالمند(Senior Center)، به خدمت‌رسانی مشغول شده است.     ۲۵. این سگ به دلیل وضعیت جسمانی نامساعد درآستانه انجام "مرگ راحت" (اُتانازی)، قرار داشت. اما فردی او را نجات داده و اکنون اگرچه با ویلچر ولی با شادی به این سو و آن سو رفته و از زندگی خود لذت می‌برد.   ۲۶. این تعمیرکار مسن ۶۲ ساله، تقریباً ۴۰% از درآمد خود را صرف تغذیه طوطی‌های سبز می‌کند.       و در نهایت این مربی دلسوز بیس‌بال، یکی از کلیه‌های خود را به شاگرد کوچکش هدیه داده و جان او را نجات داد.     و اما در خاتمه نمی‌دانم احساس شما با دیدن این تصاویر چیست؟ اما آن چه که بیش از هر چیز دیگری در قالب این تصاویر نمود یافته، دنیایی است وسیع و پهناور که با مهربانی آبیاری شده و با عشق، احترام و توجه به دیگران پرورش یافته است. دنیایی که هر کدام از ما می‌توانیم به سبک و سیاق خود به گسترده شدن هر روزه‌اش کمک کنیم. بضاعت هر کدام از ما محدود است؛ اما اگر خوب به حوادث، افراد و فرصت‌های پیرامون خود بنگریم، قطعاً راهی مناسب برای هدیه دادن عشق، احساس و مهر و محبت خود به دیگران خواهیم یافت. دنیای ما جای بهتری برای زندگی خواهد بود، اگر همه دست به دست هم داده و به جای روی سیاه و تلخ زندگی، به سمت روشنی، شادی و صلح قدم برداریم.     این روزها سرزمین ما نیز شاهد قدم‌هایی مثبت در همین راه است. دیوارهای مهربانی  یکی پس از دیگری بر پا می‌شوند و شاهد تشکیل کمپین‌هایی انسان دوستانه هستیم که به یاری افراد نیازمند می‌شتابند. امیدواریم این گونه حرکات همچنان ادامه یافته و سرزمین ادب و هنر، شاهد شکفتن گل‌های امید و مهربانی در قلب تک تک ساکنانش باشد.     منبع:   http://sardabir.me
  21. پسندیدن
    haneye به Unknown امتیاز داد در خداحافظی برای همیشه   
    خداحافظی برای همیشه با رها کردن برای همیشه، یکسان نیست.

    خداحافظی این حس را به ما می‌دهد که جدایی، همیشگی نیست.

    ممکن است سالهای دور، یکدیگر را ببینیم. ممکن است با یکدیگر حرف بزنیم. ممکن است از خاطرات دور بگوییم.

    ممکن است به همه‌ی حماقت‌هایی که داشته‌ایم و حرف‌های بی‌معنی که زده‌ایم بخندیم.

    اما رها کردن، پذیرش این واقعیت است که: من برای همیشه هم، با ندیدن تو مشکلی ندارم و هرگز انتظار دیدن دوباره‌ات را نمی‌کشم.

    اینکه برایم مهم نیست بعداً در زندگی تو، چه روی می‌دهد.

    اینکه پنجاه سال سکوت و نبودنت، و حتی بیشتر، برایم آزاردهنده نیست.

    اینکه دیدنت در فروشگاه، بدون اینکه به روی خودت بیاوری که من را می‌شناسی یا هرگز می‌شناخته‌ای، دشوار نیست.

     



  22. پسندیدن
    haneye به Younes امتیاز داد در عزم سفر   
    ممنونم . واقعا جاتون خيلي خالي بود. سفري كه واقعا دلم نميخواست هيچ وقت برگردم 
     
    ممنونم. حتما لايق هستيد . انشالله كه به زودي به زيارت حضرت عشق بريد . 
    به جرت ميگم بچه ها در تمام طول عمرم از يك سفر اين قدر لذت نبرده بودم 
    اين همه مهر و لطف نديده بودم 
    آقايي كه خودش دعوت ميكنه 
    خودش برنامه صفر ا صد سفرت رو مينويسه
    من كه هيچ 
    ولي عاشقاي ديگه اي پيدا كرده اينجا 
    كه همه مشتاق زيارت حضرت شدند 
    و اميدوارم به بركت اين زيارت بوي اسلام محمدي رو استشمام كنند.
    توي طول تمام راه از نجف اشرف تا كربلا 
    داستان واقعه عاشورا رو واسه زهرا (همسرم) تعريف ميكردم 
    اون چيزايي كه از كتاب در كربلا چه گذشت خونده بودم 
    و تا كربلا هر دومون فقط گريه ميكرديم  
    اميدوارم به زودي اين سفر نصيب و قسمت تك تك بچه ها بشه 
  23. پسندیدن
    haneye به hasan karbordi ghalesara امتیاز داد در عکس هایی که فوتوشاپ نیستند2   
    ماهی‌های پرنده در ژاپن:

     


    صحرای نامیب در آفریقا:

     


    سایه ۲۴ کیلومتری کوه فوجی یامای ژاپن:

     


    در شبه‌جزیره یوکاتان، فلامینگوها تصادفا به شکل یک فلامینگوی بزرگ آرایش یافته‌اند:

     


    دریاچه نطرون تانزانیا:

     


    جنگل بی پایان روسیه:

     


    مزرعه شلغم در چین:

     


    ریگ روانی مانند دریا در صحرای نامیب آفریقا:

     


    آمستردام: ناحیه وسترداک:

     


    هواپیمایی بر فراز یک ساختمان مدور باز:

     


    درختان پوشیده از برف:

     


    پروانه‌ای در حال تغذیه از اشک لاک پشت.

     


    دهکده‌ای نزدیک آرخانگلسک روسیه:

     


    عنکبوت و برگ نیم‌خورده:

     


    گردبادی از پرندگان:

     


    عبور نور از ابرها، این طور تداعی کرده که گویی موجودات فضایی به شارلوت آمریکا، حمله کرده‌اند!

     


    هلیکوپتری نزدیک یوسمیت آمریکا:

     


    متمرکز بر هدف:

     


    مارمولک گویی در حال نواختن گیتار است!

     


    آبفشانی در درایچه ویکتوریای اوگاندا:

     


    سهره قرمز:

     


    یک قطار بارکش در پیچ �مورانت�:

     


    آغاز ناگهانی زمستان در �ماری ال� روسیه:

     


    فضاپیمای روزتا این سلفی را از خود و خرده‌سیارک در فاصله ۲۹۰ میلیون مایلی زمین گرفته است:

     


    ملاقات پاییز و زمستان در کلرادو:

     
  24. پسندیدن
    haneye به Unknown امتیاز داد در امتحان   
    داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم....
    یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد...
    به هیچ کدام از سوال ها جواب نداده بود. ...
    فقط زیر سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده. دیشب تولد عشقم بود. گفتم سنگ تموم بذارم براش. بعد از ظهر یه دورهمی گرفتیم با بچه ها. بزن و برقص. شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم. بعد گفت: بریم دربند؟ پوست دست مون از سرما ترک برداشت ولی می ارزید. مخصوصن باقالی و لبوی داغ چرخی های سر میدون. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده صالح دعا کنیم به هم برسیم. رفتیم. دیگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم این سر تهرون، ساعت شده بود یک شب. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم. یعنی لای جزوتم باز کردما، اما همش یاد قیافش می افتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش. خنده ام می گرفت و حواسم پرت می شد. یهویی هم خوابم برد. بیهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادی، نده. فدا سرت. یه ترم دیگه آوارت میشم نهایتش. فقط خواستم بدونی که بی اهمیتی و این چیزا نبوده. یه وقت ناراحت نشی.»
    چند سال بعد، تو یک دانشگاه دیگر از پشت زد روی شانه ام.گفت:
     «اون بیستی که دادی خیلی چسبید»...
     گفتم: «اگه لای برگه ات یه تیکه لبو می پیچیدی برام بهت صد می دادم بچه.»...
     خندید و دست انداخت دور گردنم. گفت: «بچمون هفت ماهشه استاد. باورت میشه؟» ...
    عکسش را از روی گوشیش نشانم داد. خندیدم. 
    گفت: «این موهات رو کی سفید کردی؟ این شکلی نبودی که.»...
     نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط. نشست کنارم. دلم میخواست براش بگویم که یک شبی هم تولد عشق من بود که خودش نبود، دورهمی نبود، نایب نبود، دربند نبود، امامزاده صالح نبود،...... 
    فقط سرد بود.....  
  25. پسندیدن
    haneye به hasan karbordi ghalesara امتیاز داد در سوتی‌های بامزه ما ایرانی‌ها   
    معلم عربی صدام کرد واسه اینکه ازم درس بپرسه، یه جمله از امام علی به فارسی گفت و به من گفت عربیشو رو تخته بنویسم،
    منم که بلد نبودم اما نمی خواستم کم بیارم شروع کردم به چرت و پرت نوشتن،چند تا کلمه رو اولش "ال" گذاشتم و نوشتم تو این مایه ها:
    قال علی (ع) : المتکلف قول من الطائفه رسول الله سلام العلیکم


    کلی بش برخورد و انداختم بیرون و گفت برو ناظم رو صدا کن بیاد تکلیفتو مشخص کنم
    خلاصه به ناظم گفتم :
    آقا کارتون داره،
    اومد دم در کلاس، معلمم بش گفت :
    این جمله رو ببنین از حضرت علی ...
    ناظم حرفشو قطع کرد و گفت:
    به به، به به عجب جمله ای- همینه که مولا علی باید الگوی همه ما باشه
    خونه ی یه بنده خدایی دعوت بودیم، بعد یه دختر کوچولو داشتن، منم مغزم به خاطرِ یه موضوعی کلاً هنگ بود.
    بچه رو به روم رو پای مامانش نشسته بود،
    (من از بچه ها متنفرم ، نمیدونم چی شده بود محبتم گل کرده بود)
    هی میگفتم بیا پیش عمو سارا جان، بیا عزیزم، بیا یه بوس بده.
    خلاصه در حال بفرما زدن بودم که با ضربه ی آرنج دوستم مواجه شدم،  گفتم چته ،
    گفت: احمق سارا اسم مامانست، اسمش ساریناست
    رفتم در خونه داییم از زن دایی پرسیدم : دایی اومده ؟
    گفت : چی چی آورده ؟
    مثل این مونگل ها یه کم فکر کردم ! گفتم : قرار بوده چندتا وسیله برقی بیاره !
    دوباره گفت : بخور و بیا !
    تازه فهمیدم سر کارم !
    [سکوت]

    اولی: با شکم خالی چند تا سیب میتونی بخوری؟
    دومی: شش تا!
    اولی: فقط یکی میتونی چون موقع خوردن سیب دوم شکمت دیگه خالی نیست
    دومی:  چه جلب حتما برای دوستام تعریف میکنم

    دومی:  با شکم خالی چند تا سیب میتونی بخوری؟
    سومی:  ده تا
    دومی:  اه، اگه میگفتی شش تا، یه معمای جالب میشد

    بدون شرح
     

    دانشگاه آزاد اسلامی
     












    پسر: دیگه خسته شدم باید از هم جدا شیم
    دختر: چرا؟
    پسر: چون به چیزای مسخره گیر میدی سارا
    دختر: من که سارا نیستم من الهامم
    پسر: بفرما دیدی گفتم


    سردرگمی زنان ایرانی
    قبل از ازدواج:
    پدر: بروخونه شوهرت هر غلطی خواستی بکن
    بعد ازازدواج:
    شوهر: فک کردی خونه باباته هر غلطی خواستی بکنی؟
    لطفا مسوولان رسیدگی کنند


    خر نشو الاغ
    اوج نصحیت پسرا


    یه مرحله ای بالاتر از روشنفکری هست!�
    اونم اینه که کتاب نخری تا درخت های کمتری قطع بشن!
    ما ایرانیها الان تو این مرحله ایم


    سلامتی دختری که اولین مرد زندگیش پدرشه
    اخریشم همسرشه
    .
    .
    .
    .
    .
    حالا دیگه وسطاش مهم نیست
    بقیه وسیله راه بودن
    برا رسیدن به مقصد



    دلام
    .
    .
    .
    اودافظ
    .
    نمیدونم یعنی چی
    از یه دختره کپی کردم
    خیلیم لایک خورده بود


    دوست دارم دکتر زنان زایمان شم
    .
    .
    .
    وقتی از اتاق عمل بیام بیرون سرم رو بندازم
    پایین بگم متاسفم بچه ناقص به دنیا اومده
    بعد در حالی که همه از ترس خشکشون زده
    پدر بچه از من بپرسه
    بچه چه مشکلی داره؟؟
    منم بگم: پسره


    پسره پست گذاشته
    فندک یادگاری رفیقم سیگاریم کرد
    .
    .
    .
    سوال من اینه:
    اگه به جای فندک کتاب فیزیک بهت داده بود الان دانشمند شده بودی؟؟؟
    مردم دنبال بهونه میگردن


    انقدر هوا گرمه
    دیدم یه مگس با یه پرچم سفید چسبیده به پنجره
    روش نوشته
    درو باز کن بی انصاف
    ناموسن اذیتت نمیکنم
    فقط میخوام خنک شم


    اگه مامانم نصف راهکارهایی که موقع دیدن سریال
    به هنرپیشه اول سریال نشون میده، به من گفته بود
    الان کل مشکلات زندگیم حل شده بود
    به جون خودم


    فرق ما با نسل جدید
    اون چیه که بدون اون نمیشه زندگی کرد ، اما دیده نمیشود؟
    جواب ما: هوا
    جواب نسل جدید: وایرلس


    یارو میره فرانسه وقتی بر میگرده بهش میگن صبحانه چی میخوری؟
    .
    .
    .
    میگه: کقه مقبا با نون بق بقی



    مجری: آخه ادم عاقل عاشق شکلات میشه؟
    پسرعمه زا: ادم عاقل که عاشق نمیشه
    مجری :ایکاش انقدر که عاشق شکلاتی، عاشق درسات میشدی
    پسرعمه زا: من با درسام تریپ برادر و خواهری بستم






    جلسه ی امتحان دوستانه

    این هم از سایت وزارت علوم

    سواد دانشجو

    دانشجوی خوش شانس

    عکسهای خنده دار از سوژه های ایرانی