-
تعداد ارسال ها
5,886 -
امتیاز
45,334 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
24
فعالیت های امتیازی
-
coolboy2004 از whisper sky یک واکنش گرفت در انسانها از ۷۵۰۰ سال پیش پنیر میخورند
آثاری از چربیهای شیر در بقایای تکه سفالهای تازه یافت شده مربوط به عصر نوسنگی در اروپا پیدا شدهاند؛ بدین ترتیب قدمت عملآوری پنیر به 7500 سال پیش برمیگردد؛ احتمالاً پنیر روشی برای نگهداری شیر بدون فاسد شدن بود.
به گزارش خبرآنلاین، آثاری از چربی لبنیات بر روی بقایای سرامیکهای قدیمی نشان میهد که 7500 سال است که مردم اروپا پنیر به عمل میآورند؛ در روزهای سخت قبل از اختراع یخچالها، احتمالاً دامداران تولید کننده مواد لبنی، از ساختن پنیر به عنوان راهی برای نگهداری شیر استفاده می کردند و بهترین استفاده ممکن را از شیر به دست آمده از دامهایی میکردند که شروع به نگهداری و اهلی کردن آنها کرده بودند.
به گزارش نیچر، پیتر بوگوکی (باستان شناس دانشگاه پرینستون در نیوجرسی) اولین کسی بود که در دهه 1980/1360 حدس زد که شاید قدمت ساختن پنیر در اروپا به 5500 سال قبل از میلاد مسیح برسد؛ او دریافت که باستانشناسانی که بر روی اماکن باستانی نگهداری دامها در لهستان امروزی کار میکردند، تکههایی از ظرفهای سرامیکی سوراخ سوراخ پیدا کرده بودند؛ (که یادآور ظرفهای نگه دارنده پنیر بودند) بوگوکی چنین نتیجه گرفت که کشاورزان قدیم راهی پیدا کرده بودند تا از گلههای خود چیزی بیشتر از گوشت یا شیر تازه به دست بیاورند.
حالا بوگوکی و همکارانش در مقالهای که در نیچر منتشر شده، با استفاده از اثبات زیست شیمیایی این مسئله که این ظرفها برای جداکردن چربیهای لبنی استفاده میشدند، این نظریه را اثبات کردهاند؛ ملانی سالکو (شیمیدان در دانشگاه بریستول انگلستان) از کروماتوگرافی گازی و نسبت ایزوتوپی کربن استفاده کرد تا مولکولهایی را که در منافذ سفالهای باستانی به جا مانده بودند، آنالیز کند و اثبات کند که آنها از چربیهای شیر به جا ماندهاند؛ بوگوکی میگوید: «این تحقیق یک سند محکم و محکمه پسند به دست ما میدهد که تولید صنعتی پنیر، توسط مردم عصر نوسنگی در 7000 سال پیش انجام میشد.»
فرهنگ لبنیات
ریچارد اورشد، شیمیدان در دانشگاه بریستول و از نویسندگان این مقاله میگوید: «این اولین و تنها مدرک از ساختن پنیر (در دوران نوسنگی) در اسناد باستانشناسی است؛ این یافتهها تنها نشانه این نیست که در آن زمان بشراستفاده از این فناوری پیچیده را فراگرفته بود، بلکه گواه بر آن نیز هست که آنها گام به رابطه پیچیدهای با حیوانات گذارده بودند که فراتر از شکار آنها بود؛ این امر به عنوان یک اروپایی تصویری را از جایی که ما از آن آمدهایم، در ذهن من میسازد: ریشههای فرهنگ و روشهای اشپزی ما.»
ساختن پنیر، راهی را در اختیار دامداران عصر حجر قرار داده بود تا بتوانند بیشینه استفاده ممکن را از منابعی از دامهایشان که در دسترس آنها قرار داشت، ببرند؛ انسانهای اولیه بعد از دوران کودکی قادر به هضم قند شیر (یا لاکتوز) نبودند؛ هر چند پنیری که به روش سنتی ساخته شده بود لاکتوز کمتری از شیر تازه داشت؛ اورشد میگوید: «ساخت پنیر میتوانست این امکان را به آنها بدهد تا بدون مریض شدن، از مشکل غیر قابل هضم بودن آن اجتناب کنند.»
هیتر پاکسون، انسان شناس فرهنگی در امآیتی که بر روی تولیدکنندگان صنعتی پنیر در ایالات متحده تحقیق میکند میگوید: «این یک گام کوچک است، اما تصویر عبور از مرحله صحرانشینی را تکمیل میکند»؛ او گمان میکند که شاید انسانهای دوران نوسنگی، شیر را با استفاده از باکتریهایی که در طبیعت یافت میشد، میبستند و نتیجه آن یک نسخه خوشهای از پنیر مازارلای امروزی بود.
شواهد حاکی از دامداری تولید مواد لبنی پیش از این در سایتهای باستانشناسی مربوط به هزاره پنجم قبل از میلاد در آفریقا و هزاره هفتم قبل از میلاد مسیح در نزدیکی استانبول یافت شده بود؛ اما در این مکانها بقایایی از ظرفهای سوراخدار یافت دیده نشدهاند، بنابراین نشانهای مبنی بر اینکه پنیر در آنجا ساخته شده باشد، در دست نیست.
-
coolboy2004 به niktaz69 امتیاز داد در ارتقا یافتگان -تشویق شدگان
دسترسی سطح دوم زیر زمین برای ذولکفل عزیز باز شد.
-
-
-
coolboy2004 به Safir امتیاز داد در [هدیه عید مبعث 1] اکانت اورجینال دانشگاه Erlangen-Nuremberg آلمان
تذکر مهم: هر شخص فقط حق پاسخ به 1 اکانت هدیه عید مبعث 1 تا 5 را دارد. شخص خاطی به ازای هر پاسخ بیشتر 5 اخطار و 500 امتیاز جریمه خواهد شد.
-
coolboy2004 از RPA یک واکنش گرفت در تاپیک جامع معرفی دسترسی دانشگاهها به دیتابیس های پرکاربرد
سلام به دوستان گرامی
خیلی از مواقع برایمان پیش اومده که مثلا فلان مجله را ما خیلی لازم دارم اما 10 یا 15 دانشگاه خیلی مهم را هم چک می کنیم اما می بینیم که نداره، فایلی که در ضمیمه وجود دارد، در واقع به ما نشان می دهد که چه مجله ای یا پایگاهی را در کدام دانشگاه می توانیم دسترسی پیدا کنیم
این در واقع بیشتر بدرد کسانی می خوره که دارن به دیگران سرویس مقالات میدن.
لطفا در صورت امکان این تاپیک توسط مدیران داغ بشه تا در دسترس همه عزیزان قرار بگیره
شاد باشید
University Information.pdf
-
-
coolboy2004 به niktaz69 امتیاز داد در عیدی 94
سلام و عرض ادب
این افتخار نصیب ما شد که سالی دیگر در کنار هم باشیم. به رسم سالهای گذشته هدایایی برای مدیران و کاربران فعال انجمن در نظر گرفته شده است.
تمامی مدیران انجمن=> 2000 امتیاز
تمامی کاربرانی که در سه ماه اخیر آی پی، پسورد و یا تایپیک آموزشی برای انجمن ارسال کرده اند => 500 امتیاز
عزیزانی که شامل مورد دوم میشن لطف کنن لینک یکی از تایپیک هایی که ارسال کردن رو در همین تایپیک ذکر کنن. در اسرع وقت امتیاز در نظر گرفته شد به حسابشون افزوده میشه.
-
coolboy2004 از *Kid یک واکنش گرفت در لیسانس 2.5، فوق 3.5، دکترا 5 میلیون!
مهر: توی راسته خیابان انقلاب همه او را می شناسند. از هر کس که بپرسی آدرسش را میدهد. کافی است بگویی استاد !البته استاد نام مستعارش است.به قول دلال ها به گردن خیلی ها حق دارد و تا امروز کلی دانشجو تحویل جامعه داده، با همه جا در ارتباط است.
توی راسته خیابان انقلاب همه او را می شناسند. از هر کس که بپرسی آدرسش را می دهد. کافی است بگویی استاد! البته استاد نام مستعارش است. به قول دلال ها به گردن خیلی ها حق دارد و تا امروز کلی دانشجو تحویل جامعه داده. با همه جا در ارتباط است. دوست و پارتی آن چنانی به اندازه موهای سرش دارد. با یک شماره تلفن و یک زد و بند و گرفتن یک انعام چاق و چله، سه سوته از مدارک دانشگاهی، سوال کنکور، سوال امتحانی و...گرفته تا بیمه نامه اتومبیل و گواهینامه و خلاصه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد را برایت با مهر و امضا آماده می کند؛ فقط شرط اول این است که اعتمادش را جلب کنی و شرط دوم این که خوب پول بدهی....
ساعت 2:30 دقیقه بعد ازظهر / بازار کتاب تهران
اگر گرمی هوا و گرد و غباری که این روزها در شهر دود زده مان دارد بیداد می کند و عاملی مزید بر علت شده را بگذارید یک طرف و خیابان شلوغ و پر تردد انقلاب را هم بگذارید یک طرف آنوقت می فهمید من چه می گویم! معرکه بازاری است این نقطه شهر.
خب بازار کتاب تهران است و تعقیب و گریز خریداران کتاب و دلالان سمج با حنجره های سناریویی است که هر روز تقریبا از سر صبح شروع و تا پاسی از شب ادامه دارد.
راستش را بخواهید خود ما هم گاهی اوقات به دنبال یافتن یک کتاب نقش اول یکی از همین داستان ها می شویم و ناگفته نماند که سوژه گزارشمان هم در حاشیه یکی از همین تعقیب و گریزها رقم خورد؛ ماجرای آشنایی اتفاقی من و یک دلال کتاب و بعد از آن یافتن مردی که شاه کلید خیلی از چیزها در جیبش بود. منظورم همان استاد ساختگی است که به گردن خیلی ها حق داشت و کلی دانشجو تحویل جامعه داده بود! بگذارید همه چیز را بسپارم دست خودتان و ادامه ماجرا را خودتان بخوانید و قضاوت کنید...
مدرک به شرط چاقو!
کنار یکی از همان راهروهای معروف کتاب خیابان انقلاب که حتما بارها از کنار آن رد شده اید، دست در جیب شلوار جینش کرده و ایستاده. از استادی فقط یک عینک ته استکانی دارد و موهای سفید و مشکی که با کش سیاه رنگ آنها را پشت سرش جمع کرده. کنارش می روم و آهسته زیر گوشش می گویم:استاد، آقا امید سلام رساندند!(امید نام دلالی بود که استاد را به من معرفی کرد)
سرش را به اطراف می چرخاند و در حالی که خوب همه جا را می پاید، می گوید: خب فرمایش؟
من هم جو گیر می شوم و به تبعیت از او نگاهی به اطرافم می اندازم و می گویم: راستش قصد دارم بروم خارج. دنبال کارهای ویزا و... حرفم را قطع می کند و با عجله می گوید: میشه از آخرش بگی؟
-... مدرک دانشگاهی ام ناقص است. دنبال یک نفر می گردم تا...
دوباره حرفم را قطع می کند و می پرسد: خیلی خوب بگو چی می خوای؟ لیسانس، فوق لیسانس، دکترا....
چشمانم برق می زند و می پرسم: یعنی شما همه این ها را دارید؟
پک عمیقی به سیگارش می زند و می گوید: داریم ،خوبشم داریم. اما...!
-اما چی؟
- ببین بهتره بدونی من یه واسطه ام بین تو و اون کسی که مدرک رو می گیره.اما اون آدم؟ اگه بهش اعتماد کنی کارت پیش می ره. اگرم می خوای نق و نوق راه بندازی، همین الان بگو نه خودتو خسته کن نه مارو! اون آدم یه آدم حسابیه. یک کله گنده که آشناهای زیادی داره و برای جور کردن مدرک از بند پ استفاده می کنه؛ هر جا و توی هر وزارت خونه ای که بخوای پارتی داره. از رئیس دانشگاه گرفته تا کارمند آموزش و پرورش همه رفیقای جیک تو جیکشن ! مدرکی هم که می ده معتبره معتبره. قبل از پرداخت کل مبلغ هم می تونی استعلامش رو بگیری که یه وقت فکر نکنی ما حروم خوری کردیم!
-آخرش چند؟!
-اول و آخر نداره. هندونه که نمی خوای بخری چونه می زنی. قیمتش ثابت بازاره. برو پرس و جوهاتو بکن. اما بهتره بدونی ،هر جا بری دست آخر میای پیش خودم. فکر کن، تصمیم با خودت. خبرم از تو.. . شماره منو یادداشت کن. اگه خریدار بودی، تماس بگیر تا ترتیب کارو بدم. یه دویست، سیصد تومن هم برای بیعانه، پای معامله همراهت باشه بد نیست!
دیپلم 800 ،لیسانس 2.5 ،فوق لیسانس 3.5 ،دکترا 5 میلیون! مدرک اصل اصل با مهر و امضای واقعی. در یک کلام به شرط چاقو!
طوری حرف میزد که یک آن احساس کردم برای خرید چیپس آمده ام سوپر مارکت سر کوچه و فروشنده انواع و اقسام موسیری، سرکه نمکی و فلفلی اش را برایم قطار می کند. خیلی چیزها در یک لحظه از جلوی چشمانم رد شد. خیلی چیزها که خیلی هم درد داشت. اضطراب شب های امتحان دانش آموزان، تلاش بی وقفه بعضی از دانشجویان، رفت و آمد های سخت و طاقت فرسایشان به شهر های دور افتاده محل تحصیل ،درس خواندن بچه های مناطق محروم با وجود امکانات کم،دانش آموزان شبانه که به خاطرنیاز مالی مجبورند هم کار کنند ،هم درس بخوانند و...
ناخودآگاه یاد آن ضرب المثل قدیمی افتادم که بزرگ ترها معمولا برای اثبات این که فلانی چقدر اهل علم بوده به کار می بردند:"اینقدر دود چراغ خورده تا به اینجا رسیده!"
دیدار با این مرد و گفتگوی کوتاه و چند دقیقه ای که بینمان ردو بدل شد، داشت خط بطلانی روی همه این تصورات می کشید. با این تفاسیر در یک کلام ،پول تضمین تحصیل وشغل نان و آب دار است .چیزی در حد فاجعه ! موضوعی که جدیت مسئولین و متولیان امر را می طلبد.کارخانه ای که دارد وسیله غیر استاندارد تولید می کند.نیرویی که وقتی درخدمت من و شما قرار می گیرد نه تنها خواسته مان را بر آورده نمی کند که ما را به اشتباه ،بیراهه و گاهی حتی تا ورطه نابودی می کشاند؛پزشکی می شود که به جای بند ناف جنین، پای کودک را می برد و یک زخم ساده منجر به از دست دادن یک عضومی شود و یا مهندسی نا کارآمد که با ساختن یک سازه غیر استاندارد علاوه بر هدر دادن وقت ،هزینه و نیروی انسانی، عامل به خطر افتادن جان صدها انسان می شود...
-
coolboy2004 از RPA یک واکنش گرفت در لیسانس 2.5، فوق 3.5، دکترا 5 میلیون!
مهر: توی راسته خیابان انقلاب همه او را می شناسند. از هر کس که بپرسی آدرسش را میدهد. کافی است بگویی استاد !البته استاد نام مستعارش است.به قول دلال ها به گردن خیلی ها حق دارد و تا امروز کلی دانشجو تحویل جامعه داده، با همه جا در ارتباط است.
توی راسته خیابان انقلاب همه او را می شناسند. از هر کس که بپرسی آدرسش را می دهد. کافی است بگویی استاد! البته استاد نام مستعارش است. به قول دلال ها به گردن خیلی ها حق دارد و تا امروز کلی دانشجو تحویل جامعه داده. با همه جا در ارتباط است. دوست و پارتی آن چنانی به اندازه موهای سرش دارد. با یک شماره تلفن و یک زد و بند و گرفتن یک انعام چاق و چله، سه سوته از مدارک دانشگاهی، سوال کنکور، سوال امتحانی و...گرفته تا بیمه نامه اتومبیل و گواهینامه و خلاصه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد را برایت با مهر و امضا آماده می کند؛ فقط شرط اول این است که اعتمادش را جلب کنی و شرط دوم این که خوب پول بدهی....
ساعت 2:30 دقیقه بعد ازظهر / بازار کتاب تهران
اگر گرمی هوا و گرد و غباری که این روزها در شهر دود زده مان دارد بیداد می کند و عاملی مزید بر علت شده را بگذارید یک طرف و خیابان شلوغ و پر تردد انقلاب را هم بگذارید یک طرف آنوقت می فهمید من چه می گویم! معرکه بازاری است این نقطه شهر.
خب بازار کتاب تهران است و تعقیب و گریز خریداران کتاب و دلالان سمج با حنجره های سناریویی است که هر روز تقریبا از سر صبح شروع و تا پاسی از شب ادامه دارد.
راستش را بخواهید خود ما هم گاهی اوقات به دنبال یافتن یک کتاب نقش اول یکی از همین داستان ها می شویم و ناگفته نماند که سوژه گزارشمان هم در حاشیه یکی از همین تعقیب و گریزها رقم خورد؛ ماجرای آشنایی اتفاقی من و یک دلال کتاب و بعد از آن یافتن مردی که شاه کلید خیلی از چیزها در جیبش بود. منظورم همان استاد ساختگی است که به گردن خیلی ها حق داشت و کلی دانشجو تحویل جامعه داده بود! بگذارید همه چیز را بسپارم دست خودتان و ادامه ماجرا را خودتان بخوانید و قضاوت کنید...
مدرک به شرط چاقو!
کنار یکی از همان راهروهای معروف کتاب خیابان انقلاب که حتما بارها از کنار آن رد شده اید، دست در جیب شلوار جینش کرده و ایستاده. از استادی فقط یک عینک ته استکانی دارد و موهای سفید و مشکی که با کش سیاه رنگ آنها را پشت سرش جمع کرده. کنارش می روم و آهسته زیر گوشش می گویم:استاد، آقا امید سلام رساندند!(امید نام دلالی بود که استاد را به من معرفی کرد)
سرش را به اطراف می چرخاند و در حالی که خوب همه جا را می پاید، می گوید: خب فرمایش؟
من هم جو گیر می شوم و به تبعیت از او نگاهی به اطرافم می اندازم و می گویم: راستش قصد دارم بروم خارج. دنبال کارهای ویزا و... حرفم را قطع می کند و با عجله می گوید: میشه از آخرش بگی؟
-... مدرک دانشگاهی ام ناقص است. دنبال یک نفر می گردم تا...
دوباره حرفم را قطع می کند و می پرسد: خیلی خوب بگو چی می خوای؟ لیسانس، فوق لیسانس، دکترا....
چشمانم برق می زند و می پرسم: یعنی شما همه این ها را دارید؟
پک عمیقی به سیگارش می زند و می گوید: داریم ،خوبشم داریم. اما...!
-اما چی؟
- ببین بهتره بدونی من یه واسطه ام بین تو و اون کسی که مدرک رو می گیره.اما اون آدم؟ اگه بهش اعتماد کنی کارت پیش می ره. اگرم می خوای نق و نوق راه بندازی، همین الان بگو نه خودتو خسته کن نه مارو! اون آدم یه آدم حسابیه. یک کله گنده که آشناهای زیادی داره و برای جور کردن مدرک از بند پ استفاده می کنه؛ هر جا و توی هر وزارت خونه ای که بخوای پارتی داره. از رئیس دانشگاه گرفته تا کارمند آموزش و پرورش همه رفیقای جیک تو جیکشن ! مدرکی هم که می ده معتبره معتبره. قبل از پرداخت کل مبلغ هم می تونی استعلامش رو بگیری که یه وقت فکر نکنی ما حروم خوری کردیم!
-آخرش چند؟!
-اول و آخر نداره. هندونه که نمی خوای بخری چونه می زنی. قیمتش ثابت بازاره. برو پرس و جوهاتو بکن. اما بهتره بدونی ،هر جا بری دست آخر میای پیش خودم. فکر کن، تصمیم با خودت. خبرم از تو.. . شماره منو یادداشت کن. اگه خریدار بودی، تماس بگیر تا ترتیب کارو بدم. یه دویست، سیصد تومن هم برای بیعانه، پای معامله همراهت باشه بد نیست!
دیپلم 800 ،لیسانس 2.5 ،فوق لیسانس 3.5 ،دکترا 5 میلیون! مدرک اصل اصل با مهر و امضای واقعی. در یک کلام به شرط چاقو!
طوری حرف میزد که یک آن احساس کردم برای خرید چیپس آمده ام سوپر مارکت سر کوچه و فروشنده انواع و اقسام موسیری، سرکه نمکی و فلفلی اش را برایم قطار می کند. خیلی چیزها در یک لحظه از جلوی چشمانم رد شد. خیلی چیزها که خیلی هم درد داشت. اضطراب شب های امتحان دانش آموزان، تلاش بی وقفه بعضی از دانشجویان، رفت و آمد های سخت و طاقت فرسایشان به شهر های دور افتاده محل تحصیل ،درس خواندن بچه های مناطق محروم با وجود امکانات کم،دانش آموزان شبانه که به خاطرنیاز مالی مجبورند هم کار کنند ،هم درس بخوانند و...
ناخودآگاه یاد آن ضرب المثل قدیمی افتادم که بزرگ ترها معمولا برای اثبات این که فلانی چقدر اهل علم بوده به کار می بردند:"اینقدر دود چراغ خورده تا به اینجا رسیده!"
دیدار با این مرد و گفتگوی کوتاه و چند دقیقه ای که بینمان ردو بدل شد، داشت خط بطلانی روی همه این تصورات می کشید. با این تفاسیر در یک کلام ،پول تضمین تحصیل وشغل نان و آب دار است .چیزی در حد فاجعه ! موضوعی که جدیت مسئولین و متولیان امر را می طلبد.کارخانه ای که دارد وسیله غیر استاندارد تولید می کند.نیرویی که وقتی درخدمت من و شما قرار می گیرد نه تنها خواسته مان را بر آورده نمی کند که ما را به اشتباه ،بیراهه و گاهی حتی تا ورطه نابودی می کشاند؛پزشکی می شود که به جای بند ناف جنین، پای کودک را می برد و یک زخم ساده منجر به از دست دادن یک عضومی شود و یا مهندسی نا کارآمد که با ساختن یک سازه غیر استاندارد علاوه بر هدر دادن وقت ،هزینه و نیروی انسانی، عامل به خطر افتادن جان صدها انسان می شود...
-
coolboy2004 از niktaz69 یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 به sarfraz3 امتیاز داد در توجه توجه 2 .....!!!
انا الله و انا الیه المدرسه و الدانشگاه ...
بازگشت همه بسوی مدرسه و دانشگاه است ...
با نهایت تاسف و تاثر پایان سه ماه عشق و حال و صفا و خواب لذت بخش صبح و
اغاز نه ماه زجر و بدبختی و امتحان و ....
پیشاپیش بر شما دانش آموزان و دانشجویان عزیز تسیت !!!
(دانش آموز که نداریم ، اگه هست معرفی کنه خودشو کارش دارم )
خب یک سال دیگه هم شد ، پارسال گفتم همینو(این غافله عمر عجب میگذرد....) بازم میگم باشد که رستگار شوید ...
ﻣﺤﺼﻠﻴﻦ ﻋﺰﻳﺰ ﺗﻮﺟﻪ ﺗﻮﺟﻪ!!
ﺿﻤﻦ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻏﺮﻭﺏ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻳﮑﺸﻨﺒﻪ 31 ﺷﻬﺮﻳﻮﺭ ،
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﭼﻨﺪ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﺎﻃﺮﻧﺸﺎﻥ ﮐﻨﻢ :
1 - ﺩﻳﮑﺘﻪ ﻱ ﺻﺤﻴﺢ ﮐﻠﻤﺎﺕ:
ﮐﺼﺎﻓﻂ : ﮐﺜﺎﻓﺖ
ﻗﺮﻋﺎﻥ : ﻗﺮﺁﻥ
ﺍﺻﻦ : ﺍﺻﻸ
ﻳﻨﻲ : ﻳﻌﻨﻲ
ﻋﺎﺧﻪ : ﺁﺧﻪ
ﻋﻪ : ﺍﻩ
بوگو : بگو
سلوم : سلام
بهله : بله
اوره : آره
عایا : آیا
ﻭ ﻋﺎﻏﺎ : ﺁﻗﺎ
ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ...
2 - ﺍﺯ ﻻﻳﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻭ ﭘﻮﮎ ﺯﺩﻥ ﻣﻌﻠﻤﻴﻦ ﻭ ﺍﺳﺎﺗﻴﺪ ﺟﺪﺃ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ!
3 - ﺍﺯ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻋﻨﺼﺮ ﻏﻴﺮ ﻫﻤﺠﻨﺲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻳﺎ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺩﻳﺪﻳﺪ ﭘﺮﻫﻴﺰ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ!
4 - ﻓﮑﺮ ﺩﻱ ﺍﮐﺘﻴﻮ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﮐﻨﻴﺪ!
ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ!
موفق و مؤید باشید!!
پایان تابستان 93
-
-
-
coolboy2004 به saeidehamedan امتیاز داد در بابا مدیریت داخلی جناب sarfraz3 تبریک
مدیریت داخلی محترم جناب sarfraz3
سلام العلیکم
احتراما به عرض می رساند انتصاب شایسته جنابعالی به عنوان مدیریت داخلی مایع سرور و خوشحالی دیگر دوستان انجمن گردیده است. ضمن تبریک به والا مقام، امید است در سایه تجارب ارزنده جنابعالی در این رشته، شاهد موفقیت و پیشرفت روز افزون آن مجموعه باشیم. ضروری است با سرلوحه قرار دادن راهبرد تفکر، توکل و تلاش در انجام امور محوله مجدانه کوشش نمایید. توفیق روز افزون شما را از خداوند منان مسئلت می نماییم.
با آرزوی توفیق،
بر و بچز انجمن
بابا سرفراز این نوشته رو ولش کن من صبح تا حالا هی گوشه انجمن نیگا میکردم مدال مربوط به مدیریت داخلی رو میدیدم فکر کردم SMorteza تاپیک زده هی میرم بعدش توش میبینم سرفراز3 بازم دقت نمیکردم و اصلا متوجه نشدم که مدیر شدی. بابا تو چقده خاکی هستی آخه....
-
coolboy2004 از sarina99 یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از mohsencivileng یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از سیمرغ یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از Unknown یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از saeidehamedan یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از sarfraz3 یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از bahare یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از esbestan یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از *Kid یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق
-
coolboy2004 از ashk یک واکنش گرفت در جذب مدیران فعال
سلام و عرض ادب
با توجه به اعلام نیاز جنابعالی برای سایت، بنده آمادگی خود را در این جهت اعلام می دارم، امیدواریم که بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز در جهت هر چه بهتر خدمت رسانی به محققان انجام دهیم
یا حق