مشاعره


Injaneb

ارسال های توصیه شده

در تبت ما را تو حیران كرده ای

رندیت ای دوست پنهان كرده ای

ناله ات از سرخوشی باشد ولی

خوش نظر بر حال یاران كرده ای

يـاران موافق هـمه از دست شدند در پاي اجل يکان يکان پست شدند

بوديم به يک شراب در مجلس عمر يک دور ز ما پيشترَک مست شدند

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

پست های محبوب

Injaneb

بنام دوست که هر چه داریم از اوست   چند وقتی بود این فکرتوی سرم افتاده بود یه مسابقه مشاعره مجازی اینجا بذارم تا ازوجود دوستان اهل ذوق وادب بهره ببریم   با سپاس فراوان از تشویق گلی خانم   قانون مشاعره رو هم که همه سروران می دونند ولی فقط جهت تذکر   1-هر کدام از دوستان باید یک بیت شعریا حد اکثردوبیتی بیاره با حرف آخر شعرنفرقبلی البته سعی شود تکراری نباشه   2-در اینجا می توانید با یکی از دوستان به دلخواه مشاعره نمائید و یا با جمع رقابت کنید   3-شعر خود را در قالب نقل قو

Younes

درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند گذرگهی ست پُر ستم که اندر او به غیرِ غم یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند دلِ خرابِ من دگر خراب تر نمی شود که خنجرِ غمت ازین خراب تر نمی زند چه چشمِ پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟ برو که هیچ کس ندا به گوشِ کر نمی زند نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست اگر نه بر درختِ ت

ashk

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت مرا بین که از پای تا سر بسوخت

يـاران موافق هـمه از دست شدند در پاي اجل يکان يکان پست شدند

بوديم به يک شراب در مجلس عمر يک دور ز ما پيشترَک مست شدند

 

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود

بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک

عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد

آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم

ویرایش شده توسط sarfraz3
لینک به دیدگاه

يـاران موافق هـمه از دست شدند در پاي اجل يکان يکان پست شدند

بوديم به يک شراب در مجلس عمر يک دور ز ما پيشترَک مست شدند

دردور جام باده یارا پیاله برگیر

كز همنشینی تو ما همچو باده مستیم

لینک به دیدگاه

دردور جام باده یارا پیاله برگیر

كز همنشینی تو ما همچو باده مستیم

مِي خور که ز دل کثرت و قلت ببرد انـديـشـه ي هـفتـاد و دو مـلت ببرد

پـرهـيز مـکـن ز کيميايي کـه از آن يـــــک جــرعه خوري, هزار علت ببرد

لینک به دیدگاه

مِي خور که ز دل کثرت و قلت ببرد انـديـشـه ي هـفتـاد و دو مـلت ببرد

پـرهـيز مـکـن ز کيميايي کـه از آن يـــــک جــرعه خوري, هزار علت ببرد

 

درد ما را نیست درمان الغیاث

هجر ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قصد جان کنند

الغیاث از جور خوبان الغیاث

لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان

درد ما را نیست درمان الغیاث

هجر ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قصد جان کنند

الغیاث از جور خوبان الغیاث

ٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ

ثـــــــــــــــــــــــــــــــــوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

لینک به دیدگاه

[/center]

ٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ

ثـــــــــــــــــــــــــــــــــوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

يک چند به کودکي به استاد شديم يک چند ز استادي خـود شاد شـديم

پايان سخن شنو که ما را چه رسيد چــون آب بــر آمديم و چون باد شديم

خیام

لینک به دیدگاه

يک چند به کودکي به استاد شديم يک چند ز استادي خـود شاد شـديم

پايان سخن شنو که ما را چه رسيد چــون آب بــر آمديم و چون باد شديم

خیام

 

 

مخور ایدل غم از دنیای فانی

 

که آخر بگذرد این زندگانی

ویرایش شده توسط aManofDetail
لینک به دیدگاه

 

 

مخور ایدل غم از دنیای فانی

 

که آخر بگذرد این زندگانی

يــارب تــو جــمال آن مــــــه مهرانگيز آراسـتـه اي بـه سـنـبـل عــنـبـر و بيز

پس حکم همي کني که در وي منگر اين حکم چنان بود که کج دار و مريز

خیام

لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان

يــارب تــو جــمال آن مــــــه مهرانگيز آراسـتـه اي بـه سـنـبـل عــنـبـر و بيز

پس حکم همي کني که در وي منگر اين حکم چنان بود که کج دار و مريز

خیام

بسیار زیبا بود ، لذت بردم، ممنون

لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان

يــارب تــو جــمال آن مــــــه مهرانگيز آراسـتـه اي بـه سـنـبـل عــنـبـر و بيز

پس حکم همي کني که در وي منگر اين حکم چنان بود که کج دار و مريز

خیام

زاهدا من که خراباتی و مستم و به توچه

ساغر و باده بود بر سر و دستم به تو چه

لینک به دیدگاه

 

زاهدا من که خراباتی و مستم و به توچه

ساغر و باده بود بر سر و دستم به تو چه

هـم دانـه ي امـيد بـه خـرمـن ماند هـم باغ و سراي, بي تو و من ماند

سيم و زر خويش بسيار و چـه کم بــا دوست بخور ورنه به دشمن ماند

خیام

لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان

هـم دانـه ي امـيد بـه خـرمـن ماند هـم باغ و سراي, بي تو و من ماند

سيم و زر خويش بسيار و چـه کم بــا دوست بخور ورنه به دشمن ماند

خیام

دل می رود ز دستم

صاخبدلان خدا را

دردا که راز پنهان

خواهد شد اشکارا

لینک به دیدگاه

دل می رود ز دستم

صاخبدلان خدا را

دردا که راز پنهان

خواهد شد اشکارا

اِبــريــق مِـي مـرا شـکـسـتـي ربـي بـر مـن در عيش را بـبـستـي ربـي

من مِي خورم و تو مي­کني بد مستي خاکم به دهن! مگر تو مستي ربي؟

خیام

ویرایش شده توسط jh3113
لینک به دیدگاه

اِبــريــق مِـي مـرا شـکـسـتـي ربـي بـر مـن در عيش را بـبـستـي ربـي

من مِي خورم و تو مي­کني بد مستي خاکم به دهن! مگر تو مستي ربي؟

خیام

 

 

یاد باد آن که به بالین تو شبهای دراز

پاسبان مردم چشم نگران بود مرا

لینک به دیدگاه

 

یاد باد آن که به بالین تو شبهای دراز

پاسبان مردم چشم نگران بود مرا

 

 

 

این دل به کدام واژه گویم چون شد

 

کز پرده برون و پرده دیگر گون شد

 

بگذار بگویمت که از ناگفتن

 

این قافیه در دل رباعی خون شد

ویرایش شده توسط aManofDetail
لینک به دیدگاه

 

این دل به کدام واژه گویم چون شد

 

کز پرده برون و پرده دیگر گون شد

 

بگذار بگویمت که از ناگفتن

 

این قافیه در دل رباعی خون شد

در فصل بـهـار اگر بتي حـور سرشت يک ساغر مِي دهد مرا بر لب کشت

هر چند به نزد مردم اين باشد زشت سگ بــه ز من ار دگر برم نـام بهشت

خیام

ویرایش شده توسط jh3113
لینک به دیدگاه

در فصل بـهـار اگر بتي حـور سرشت يک ساغر مِي دهد مرا بر لب کشت

هر چند به نزد مردم اين باشد زشت سگ بــه ز من ار دگر برم نـام بهشت

خیام

 

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

ویرایش شده توسط aManofDetail
لینک به دیدگاه

 

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

می مخور با همه کس، تا نخورم خون جگر

سرمکش، تا نکشد سر به فلک فریادم

 

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را

یاد هر قوم مـکـن تا نروی از یادم

 

شـهره شـهر مشو تا ننهم سر در کوه

شور شیرین منـما تا نـکـنی فرهادم

حافظ

لینک به دیدگاه

می مخور با همه کس، تا نخورم خون جگر

سرمکش، تا نکشد سر به فلک فریادم

 

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را

یاد هر قوم مـکـن تا نروی از یادم

 

شـهره شـهر مشو تا ننهم سر در کوه

شور شیرین منـما تا نـکـنی فرهادم

حافظ

 

مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار

ویرایش شده توسط aManofDetail
لینک به دیدگاه

 

مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار

روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار

به امیدی که تو هم شمع شب تار من آئی

 

گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک

که تو ای طوطی خوش لهجه شکر خوار من آئی

شهریار

لینک به دیدگاه

روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار

به امیدی که تو هم شمع شب تار من آئی

 

گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک

که تو ای طوطی خوش لهجه شکر خوار من آئی

شهریار

 

یک ره درآ به دیده و مستی بهانه ساز

وین اشک لاله رنگ، شراب شبانه ساز

ویرایش شده توسط aManofDetail
لینک به دیدگاه

 

یک ره درآ به دیده و مستی بهانه ساز

وین اشک لاله رنگ، شراب شبانه ساز

زان کوزه­ ي مِي که نيست در وي ضرري پر کن قدحي بخور به من ده دگري

زان پـيش­تـر اي پـسر، کـه در رهـگـذري خاک من و تو کوزه کند، کوزه­ گري

لینک به دیدگاه

زان کوزه­ ي مِي که نيست در وي ضرري پر کن قدحي بخور به من ده دگري

زان پـيش­تـر اي پـسر، کـه در رهـگـذري خاک من و تو کوزه کند، کوزه­ گري

 

یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را

 

من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را

 

(لاهیجی)

ویرایش شده توسط aManofDetail
لینک به دیدگاه

 

یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را

 

من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را

 

(لاهیجی)

آن به که ز جام باده دل شاد کنيد از نــامده و گذشته کم ياد کنيد

ايــن عــاريــتي روانِ زنـــــداني را يک لحظه ز بند عقل، آزاد کنيد

خیام

لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.