اردیبهشت مهمان ارسال شده در 4 شهریور، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، 1392 اکنون که ارغوان به تو نفروخت گل فروش پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش از یاد بردن غم عالم میسر است اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش کوشش چه می کنی که از این سنگ بگذری کوهی است پشت سنگ ، از این بیش تر مکوش چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است در شور نیز ناله ی ما می رسد به گوش آتش بزن به سینه ی آتش گرفته ام آتش گرفته را مگر آتش کند خموش فاضل نظری واکنش ها : مارال، Unknown، rz171 و 4 نفر دیگر 7 لینک به دیدگاه
tmb_91 ارسال شده در 4 شهریور، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، 1392 عشق قشنگ است ولی … بچه ها عشق قشنــگ است ولـی سهم عاشق دل تنــگ است ولـی بین معشـــوقه و عاشــــق گه گـاه زندگی صحنه ی جنــگ است ولـی دل معشـــــوقه و عاشـــــق با هـم مثل آیینـــــه و سنــــگ است ولـی با سیــــاهی و سفیــــــدی ترکیـب عشق یعنی که دو رنگ است ولی درد بسیــــار شکســــت عشقـــی بدتـــــــر از زخم پلنــــگ است ولـی دوستــــــانم همه تان می دانیــــــد عشق بی زور تفنـــــگ اسـت ولـی خودمـــــــانیم بـــــــــدون عشقــــی کـــــــار دنیا همه لنــــگ است ولـی بچه ها بـا همــــه ی ایـــــن اوصــاف بخـــــدا عشق قشنــــگ است ولی سجاد صادقی واکنش ها : Unknown، sarfraz3، منصوره و 4 نفر دیگر 7 لینک به دیدگاه
Unknown ارسال شده در 15 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، 1392 سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیم از کوی تو آشفته تر از موی تو رفتیم بگذار بمانند حریفان همه چون ریگ ما آب روانیم که از جوی تو رفتیم وصل تو به آن منت جانکاه نیرزید تا دوزخ هجر تو ز مینوی تو رفتیم چون آن سخن تلخ که ناگاه شبی رفت از آن لب شیرین سخنگوی تو، رفتیم ای عود! شبی ما و تو را سوخت به بزمی هنگام سحر، حیف که چون بوی تو رفتیم! زین بیش نماندیم که آزار تو باشیم: چون عاشقی و دوستی از خوی تو رفتیم این راه خم اندر خم چون موی سیه را بی پرتو آن چهره ی دلجوی تو رفتیم... گفتیم که رفتیم، کجا؟ آه! چو خطی در دایره از سوی تو تا سوی تو رفتیم "سیمین بهبهانی" واکنش ها : hirad، مارال، tmb_91 و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 15 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، 1392 دست ناشسته ای که می شوید،بی بهانه،گناه یک گل سرخ باز هم زهر چشم می گیرد،از زلال نگاه یک گل سرخ قطره قطره تمام لطف تنش،می شود آب وباز می سوزد سبز اندیشه های روشن باغ،در هیاهوی آه یک گل سرخ مگر از یاد باغبان رفته ست لحظه رویش و جوانه زدن؟ لحظه ای را که قد کشید،شکفت،خنده گاه گاه یک گل سرخ؟! این گلاب،ناب نه،که خون دل است،حاصل انتظار یک زن که می کشد تا بهار سر برسد،گل بریزد به راه یک گل سرخ! دخل عطار شهر پر شده از،پول خون های سرخ و می گوید: من گناهی نکرده ام!این هست،حاصل اشتباه یک گل سرخ! از شقایق سؤال پرسیدم:این سیاهی قلب تو از چیست؟ گفت:از بس که گریه کردم بر،روزگار سیاه یک گل سرخ! واکنش ها : Unknown، tmb_91، rz171 و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 15 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، 1392 سیاوش در سیاوش، تهمت و تحقیر و بدنامی اگر آتش نباشد، وای بر این بد سرانجامی سؤال مکر کیکاووس و بی تدبیری رستم جوابش می شود، سهراب در سهراب ناکامی اگر نسل درفش کاویان و کاوه پابرجاست چرا ضحاک در ضحاک خون آشامی و خامی؟؟؟؟ چرا تهمینه در تهمینه ،داغ و انتظار و غم؟ چرا زنجیر در زنجیر، زندان، درد، ناکامی؟ چرا دم می زنند از قاف و پرواز و خدا وقتی دل سیمرغ شد پابند عشق دانه ای دامی؟ پیاله در پیاله، خون دل، شد قسمت رستم ولی اسطوره در اسطوره، شد سهراب او نامی نماند از قصه فرهاد شیرین عقل خوش باور به جز پرویز در پرویز، خودبینی و خودکامی! سیاوش در سیاوش، دل به آتش می زنم، شاید بسوزانم، اساس بد سرانجامی و بدنامی واکنش ها : منصوره، rz171 و hirad 3 لینک به دیدگاه
hirad ارسال شده در 15 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، 1392 به هرکسی که می رسی ، می گوید : آدم فقط یکبار عاشق می شود .. دروغ است … تو باور نکن … مثلاً خود من ، هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم … واکنش ها : tmb_91، Unknown، منصوره و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
hirad ارسال شده در 15 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، 1392 دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبـــدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک چک،چک چک،چکار با پنجره داشت؟ واکنش ها : tmb_91، منصوره، ashk و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
hirad ارسال شده در 15 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، 1392 آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک همچون گلوگاه پرنده ای هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند سالیان بسیاری نمی بایست دریافتی را که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است ... واکنش ها : tmb_91، مارال و Unknown 3 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 17 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، 1392 واکنش ها : tmb_91، sarfraz3، hirad و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 17 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، 1392 دستها را باز در شبـــهای ســـرد هــــــا کنید ای کودکان دوره گـرد مژدگــانی ای خیابان خوابــــــــها می رسد ته مانده ی بشقابــــها سر به لاک خویش بردیم ای دریغ نان به نرخ روز خوردیم ای دریــــغ ای کــــه می آید صدای گــریه ات نیمه شـــبها از پس دیوارهـــــا گــــیر خواهد کــــرد روزی روزیت در گلـــوی مــال مـردم خوارهـــا واکنش ها : Unknown، tmb_91، whisper sky و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
alborz ارسال شده در 17 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، 1392 با اینکه در زمانه ی بیداد می توان سر را به چاه صبر فرو برد و داد زد یا می توان که سیلی فریاد خویش را با کینه ای گداخته بر گوش باد زد گاهی نمی توان به خدا حرف درد را با خود نگاه داشت و روز معاد زد واکنش ها : Unknown، tmb_91 و ashk 3 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 21 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، 1392 دلتنگ کودکي ام...روزهايي که همبازي سنجاقک هاي شيشه اي بودم و همکلام با ماهي هاي قرمز حوض...روزهايي که هنوز لبخند جايش را به اشک نداده بود..و تنهايي برايم يک واژه ناشناخته بود!روزهايي که عشق معناي پاک تري داشت،محبت بي بهانه بود و بهار شادي هنوز از راه نرسيده خزان زده نمي شد!!! واکنش ها : منصوره، hirad، ashk و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارندو تماشای تو زیباست اگر بگذارندمن از اظهار نظرهای دلم فهمیدمعشق هم صاحب فتواست اگر بگذارنددل درنایی من اینهمه بیهوده مگردخانه دوست همین جاست اگر بگذارندسند عقل مشاع است اگر بگذارندعشق اما فقط از ماست اگر بگذارندغضب آلوده نگاهم میکنید ای مردمدل من مال شماهاست اگر بگذارند واکنش ها : Unknown، منصوره، hirad و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
Toktam_N ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 زندگی کلا خیلی سخت شده........اینا هم داره کلیشه میشه ما ک اینهمه برا دوستا بودیم الان تنهاییم @};- وقتی نوجوون بودیم و سرزنده و شاد هیچ چیز نمی تونست خنده رواز لبامون برداره مامانم با یه غم عجیبی بهمون نگاه می کردو لبخند می زد و ما هرگز متوجه معنای این غم نمیشدیم چون هنوز نمی دونستیم که زندگی چقدر می تونه سخت باشه تا اینکه بزرگ شدیم و این سختی رو با تمام وجود لمس کردیم . . . زندگی همیشه سخت بوده و همیشه سخت خواهد بود اما این اصلا به این معنا نیس که زندگی نمی تونه شیرین و شاد باشه ) واکنش ها : tmb_91، Unknown و sarfraz3 3 لینک به دیدگاه
Toktam_N ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 زندگی کلا خیلی سخت شده........اینا هم داره کلیشه میشه ما ک اینهمه برا دوستا بودیم الان تنهاییم @};- وقتی نوجوون بودیم و سرزنده و شاد هیچ چیز نمی تونست خنده رواز لبامون برداره مامانم با یه غم عجیبی بهمون نگاه می کردو لبخند می زد و ما هرگز متوجه معنای این غم نمیشدیم چون هنوز نمی دونستیم که زندگی چقدر می تونه سخت باشه تا اینکه بزرگ شدیم و این سختی رو با تمام وجود لمس کردیم . . . زندگی همیشه سخت بوده و همیشه سخت خواهد بود اما این اصلا به این معنا نیس که زندگی نمی تونه شیرین و شاد باشه ) واکنش ها : tmb_91 و Unknown 2 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیمیادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیستبه چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیمیادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریادگر حتی طلب آب ز دریا نکنیمیادمان باشد اگر از پس هر شب روزیستدگر آن روز پی قلب سیاهی نرویمیادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیمطلب سوختن بال و پر کس نکنیمیادمان باشد ازامروزجفایی نکنیمگرکه درخویش شکستیم صدایی نکنیمخودبسازیم به هردرد که ازدوست رسدبهربهبود ولی فکردوایی نکنیمجای پرداخت به خودبردگران اندیشیمشکوه ازغیرخطاهست خطایی نکنیموبه هنگام عبادت سرسجاده ی عشقجزبرای دل محبوب دعایی نکنیمیاورخویش بدانیم خدایاران راجزبه یاران خدادوست وفایی نکنیمگله هرگزنبود شیوه ی دلسوختگانبا غم خویش بسازیم وشفایی نکنیمیادمان باشداگرشاخه گلی راچیدیموقت پرپرشدنش سازونوایی نکنیمپر پروانه شکستن هنر انسان نیستگر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیمیادمان باشد اگر خاطرمان تنها شدطلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیمدوستداری نبود بندگی غیر خدابی سبب بندگی غیرخدایی نکنیممهربانی صفت بارزعشاق خداستیادمان باشد ازینکار ابایی نکنیمولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟یاد من هست، طلب عشق ز هر کس نکنمگو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داددل دیوانه من بهر که افتاده به خاکاین همه گفتم و گفتم که رسم آخر کاربه تو ای عشق ، تویادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیمیادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیستبه چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیمیادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریادگر حتی طلب آب ز دریا نکنیمیادمان باشد اگر از پس هر شب روزیستدگر آن روز پی قلب سیاهی نرویمیادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیمطلب سوختن بال و پر کس نکنیمیادمان باشد ازامروزجفایی نکنیمگرکه درخویش شکستیم صدایی نکنیمخودبسازیم به هردرد که ازدوست رسدبهربهبود ولی فکردوایی نکنیمجای پرداخت به خودبردگران اندیشیمشکوه ازغیرخطاهست خطایی نکنیموبه هنگام عبادت سرسجاده ی عشقجزبرای دل محبوب دعایی نکنیمیاورخویش بدانیم خدایاران راجزبه یاران خدادوست وفایی نکنیمگله هرگزنبود شیوه ی دلسوختگانبا غم خویش بسازیم وشفایی نکنیمیادمان باشداگرشاخه گلی راچیدیموقت پرپرشدنش سازونوایی نکنیمپر پروانه شکستن هنر انسان نیستگر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیمیادمان باشد اگر خاطرمان تنها شدطلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیمدوستداری نبود بندگی غیر خدابی سبب بندگی غیرخدایی نکنیممهربانی صفت بارزعشاق خداستیادمان باشد ازینکار ابایی نکنیمولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟یاد من هست، طلب عشق ز هر کس نکنمگو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داددل دیوانه من بهر که افتاده به خاکاین همه گفتم و گفتم که رسم آخر کاربه تو ای عشق ، تو ای یار ، به تو ای بهر نیازیاد من هست که د یگر دل من تنها نیستیاد من هست که دیگر دل تو مال من استیاد من هست که باشم همه عمر بهر تو پاکیاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیازیاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم ای یار ، به تو ای بهر نیازیاد من هست که د یگر دل من تنها نیستیاد من هست که دیگر دل تو مال من استیاد من هست که باشم همه عمر بهر تو پاکیاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیازیاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم واکنش ها : منصوره، tmb_91، Unknown و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
hirad ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 (ویرایش شده) من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا بنشینید به باغی و مرا یاد کنید عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس برده در باغ و یاد منش آزاد کنید آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک فکر ویران شدن خانه صیاد کنید "ملکالشعرای بهار" ویرایش شده 22 مهر، 1392 توسط سیروان واکنش ها : مارال، Unknown، tmb_91 و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
hirad ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 (ویرایش شده) عزیزان موسم جوش بهــاره چمن پر سبزه صحرا لاله زاره دمی فرصت غنیمت دان درین فصل که دنیـــــای دنی بی اعتباره "بابا طاهر" ویرایش شده 22 مهر، 1392 توسط سیروان واکنش ها : مارال، منصوره، Unknown و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
hirad ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 (ویرایش شده) روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست پرسید زان میانه یکی کودک یتیم: کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟ آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟ پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت: این اشک دیده من و خون دل شماست ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است این گرگ سالهاست که با گله آشناست "پروین اعتصامی" ویرایش شده 22 مهر، 1392 توسط سیروان واکنش ها : Unknown و tmb_91 2 لینک به دیدگاه
Unknown ارسال شده در 22 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 1392 یکی پرسیداز ان مجنون پر غم که رمزی بازگوی از خلق عالم چنین گفتا که خلق این خرابه همه هستند کالوی قرابه سزد گر از جهان بسیار گویی که خوش وقتیست کز وی راز جویی سزد گر سینه پر اتش شوی زو که در وقت گرستن خوش شوی زو برو خوشی عالم سر فرو پوش سخن در پرده دل دار خاموش بشادی از تو گر یک دم بر اید پی یک شادیت صد غم دراید وصالی بی فراقی قسم کس نیست که گل بی خار و شکر بی مگس نیست جهان بی وفا نوری ندارد دمی بی ماتمی سوری ندارد اگر سیمیت بخشند سنگ باشد وگر عذریت خواهد لنگ باشد هزاران حرف ناکامی بخوانیم که تا در عمر خود کامی برانیم اگر کامیست در کام بلاییست وگر گنجیست زیر اژدهاییست نمیدانم کسی را بی غمی من که تا دستی درو مالم دمی من چو هست و نیز می اید غم و بار نه و نیزم همی اید غم کار اگر تو لقمه ای خواهی بشادی محالست این که از ادم بزادی چو او را گندمی بی صد بلانیست تراهم لقمه بی غم روا نیست برو تن در غم بار گران ده بسی جان کن چو جان خواهند جان ده چه خیزد از تو ای فتاده در دام صبوری کن صبوری و بیارام عطار واکنش ها : منصوره، hirad، whisper sky و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
گلی ارسال شده در 28 مهر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، 1392 به آنهایی که دوستشان دارید ، بی بهانه بگویید : دوستت دارم ...بگویید در این دنیای شلوغ ،سنجاقشان کرده اید به دلتان ...بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان ،کوتاه تر از عمر شکوفه هاست ...شما بگویید ، حتی اگر نشنوند ... ! واکنش ها : منصوره، whisper sky، tmb_91 و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 3 آبان، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، 1392 خداوندا دلی دریا به من ده در او عشقی نهنگ آسا به من ده * حریفان را بس آمد قطره ای چند بگردان جام و آن دریا به من ده * نگارا نقش دیگر باید آراست یکی آن کلک نقش آرا به من ده * ز مجنونان دشت آشنایی منم امروز، آن لیلا به من ده * به چشم آهوان دشت غربت که سوز سینه ی نی ها به من ده * تن آسایان بلایش بر نتابند بلی من گفتم، آن بالا به من ده * چو بادریادلان افتی، قدح چیست به جام آسمان دریا به من ده * گدایان همت شاهانه دارند تو آن بی زیور زیبا به من ده * غم دنیا چه سنجد با دل من از آن غم های بی دنیا به من ده * چه دل تنگ اند این آیینه رویان دلی در سینه بی سیما به من ده * به جان سایه و دیدار خورشید که صبری در شب یلدا به من ده واکنش ها : منصوره، sarfraz3، tmb_91 و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
منصوره ارسال شده در 4 آبان، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، 1392 (ویرایش شده) آواز عاشقانه ما در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست "بادا" مباد گشت و "مباد" به باد رفت "آیا" ز یاد رفت و "چرا" در گلو شکست فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست تا آمدم که با تو خداحافظی کنم بغضم امن نداد و خدا... در گلو شکست قیصر امین پور ویرایش شده 4 آبان، 1392 توسط Mansure واکنش ها : Unknown، sarfraz3 و tmb_91 3 لینک به دیدگاه
tmb_91 ارسال شده در 7 آبان، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، 1392 (ویرایش شده) ای طبیب زخمهای بی علاجای قرار بی قراری ها بیا کس نمی فهمد زبانِ زخم راای دوای زخم کاری ها بیا ! کفش های اتشینت در بغل باز می دانم که در خوابم هنوز تاول دستم نشان دست توست بی قرار وگیج و بی تابم هنوز !من درختِ شعر نابت میشوم سایه سارِ واژه وارسته ات فال می گیرم خیالِ خویش را در نگاهِ بیقرار و خسته ات ! قایق دریای ذهنت می شوم تا کران بی کران هر نورد گو به خشم آید همه امواج ها جان سپر می سازم از بهر نبرد ! ویرایش شده 7 آبان، 1392 توسط Rojin واکنش ها : منصوره، sarfraz3 و whisper sky 3 لینک به دیدگاه
گلی ارسال شده در 7 آبان، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، 1392 پایــــیز آمـــــد، در میان درختی ، لانه کرده کبـــــــــوتر، از تراوش بارانمی گریزد.خورشــید از غــم، با تمام غرورش پشت ابر سیاهی، عاشقــانه به گریهمی نشیند.من با قلبی، به سپیدی روز،با امید بهاران، می روم به گلستان هـمچو عطــر اقاقی، لا به لای درختانمی نشینم.باشد روزی، به ندای بهـــــــاران، روی دامن صحــــــــــــــرا، لاله رویدشعــــر هستی، بر لبانم جــــاری، پر توانم آری، می روم در کـــــوه ودشت و صحراره پیمــــــای قله ها هستم من، راه خود در طــــــــــوفان، د ر کنار یارانمی نوردم.در کوهستان، یا کویر تشنه، یا که در جنگلها،رهنوردی، شاد و، پر امیدمدارم امـــــــید، که دهـــــــد، سختی کوهستان، بر روان و جانمپاکیِ این کوه و دشت و صحراباشد روزی برسد، شعـــر هستی بر لب،جان نهـاده بر کف، راه انسانها را در نوردمشــــعر هستی، بودن و کوشیدن، رفــــتن و پیـــوستناز کژی بگسستن جان فدا کردن در راه خـــــــلق است. اینم لینک آهنگ.پیشنهاد میکنم ترانه هم حتما گوش کنید .من که خیلی دوست دارم . امیدوارم شما هم لذت ببرید. http://www.aparat.com/v/o3cRy واکنش ها : منصوره، sarfraz3، whisper sky و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری