این ارسال پرطرفدار است. مارال ارسال شده در 11 تیر، 1392 این ارسال پرطرفدار است. گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 دوستای عزیزززز تصمیم گرفتمممم مشاعره ای از اشعار زیبای فریدون مشیری داشته باشیم خوشحال میشم اشعاری از این عزیز بنویسیمممم و لذت ببریم........ دل من دیر زمانیستتتت که میپندارددد دوستی نیز گلیستتت عین نیلوفر و نازززز... ساقه ی ترد و ظریفی داردددد......... بی گمان سنگدل است انکه روا میداردد جان این ساقه ی نازک را دانسته بیازارد!!! در زمینی که ضمیر من و توست..... از نخستین دیدارررر هر سخن هر رفتار.... دانه هاییست که می افشانیم........ برگ و باریست که میرویانیم اب و خورشیددد و نسیمش مهر استتتتت گر بدان گونه که بایست به بار ایدددد...... زندگی را به دل انگیز ترین چهره بیارایدددددددد انچنان با تو در امیزدددد این روح لطیفففف که تمنای وجودت همه او باشد و بس....... بی نیازت سازد از همه چیز و همه کس.... زندگی گرمی دلهای به هم پیوستستتتتتت تا در ان دوست نباشد همه در هاااا بستستتتتتتت........................ @};- واکنش ها : samane98، rz171، koorooshkabir و 7 نفر دیگر 10 لینک به دیدگاه
raminbidaki ارسال شده در 11 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 روزهایی که بی تومی گذرد گرچه بایادتوست ثانیه هاش آرزوبازمی کشد فریاد درکنارتومی گذشت ای کاش واکنش ها : zohre، Unknown، samane98 و 4 نفر دیگر 7 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 11 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه @};- @};- @};- @};- واکنش ها : koorooshkabir و Unknown 2 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 11 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 روزهایی که بی تومی گذرد گرچه بایادتوست ثانیه هاش آرزوبازمی کشد فریاد درکنارتومی گذشت ای کاش @};- @};- @};- @};- واکنش ها : koorooshkabir و Unknown 2 لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان ارسال شده در 11 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 نم نم باران بهار است و خاک چون دل من تشنه ی این نم نم است از دل خود ظلمت این عهد را هرچه در این چشمه بشویی کم است .... واکنش ها : koorooshkabir، samane98، zohre و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 11 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 عشق پیروزت کند بر خویشتن عشق آتش می زند در ما و من عشق را دریاب و خود را واگذار تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار @};- @};- @};- واکنش ها : Unknown 1 لینک به دیدگاه
خدمتی ارسال شده در 11 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 امضا اینجانب چگونه خاک نفس می کشد ؟ بیندیشیم! زمین به ما آموخت ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم فکر کن کم از خاکیم ؟ زمین نفس میکشد چرا ما نفس نکشیم ؟! واکنش ها : مارال، koorooshkabir، Unknown و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
raminbidaki ارسال شده در 11 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 دستم به هرستاره که می خواست می رسید نه ازفرازبام که ازپای بوته ها می شد ترادرآینه هرستاره دید دربی کران دشت درنیمه های شب جزمن که باخیال تومی گشتم جزمن که درکنارتومی سوختم غریب تنها ستاره بودکه می سوخت تنها نسیم بود که می گشت واکنش ها : مارال، Unknown، Toktam_N و 4 نفر دیگر 7 لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان ارسال شده در 11 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 گفتی بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز چشمم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی واکنش ها : koorooshkabir، samane98، مارال و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
samane98 ارسال شده در 11 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 (ویرایش شده) من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی میکوبم و به یادش با قلم سبز بهار مینویسم ای دوست خانه دوستی ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دیگر خانه دوست کجاست؟ تقدیم به شما دوستان گلم قبلا این پست را گذاشته بودم چون این شعر خیلی دوست دارم دوباره گذاشتمش ویرایش شده 11 تیر، 1392 توسط samane98 واکنش ها : Heidari، koorooshkabir، zohre و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 11 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 امضا اینجانب چگونه خاک نفس می کشد ؟ بیندیشیم! زمین به ما آموخت ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم فکر کن کم از خاکیم ؟ زمین نفس میکشد چرا ما نفس نکشیم ؟! زیباستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت شهره جون واکنش ها : Heidari و Unknown 2 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 11 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی میکوبم و به یادش با قلم سبز بهار مینویسم ای دوست خانه دوستی ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دیگر خانه دوست کجاست؟ تقدیم به شما دوستان گلم قبلا این پست را گذاشته بودم چون این شعر خیلی دوست دارم دوباره گذاشتمش هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست مرسیییی سمانه جون لذت بردمممممممممممممممممم واکنش ها : Unknown، samane98 و sarfraz3 3 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 11 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، 1392 خیلی خیلییییییی ممنونممممممممم دوستایییی گلممم خوشحالمممم کردیددددد واکنش ها : raminbidaki، koorooshkabir، samane98 و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
raminbidaki ارسال شده در 12 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، 1392 در این اتاقِ ساکت و تاریک ... هرگاه من نگاهِ تو را شعر میکنم, نوری, به تار و پودِ هوا رنگ میزند از تاج ِ آفتابِ خدا , زرنگارتَر ... واکنش ها : Unknown، koorooshkabir، zohre و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 13 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، 1392 از دل افروز ترين روز جهان، خاطره اي با من هست. به شما ارزاني : سحري بود و هنوز، گوهر ماه به گيسوي شب آويخته بود . گل ياس، عشق در جان هوا ريخته بود . من به ديدار سحر مي رفتم نفسم با نفس ياس درآميخته بود . *** مي گشودم پر و مي رفتم و مي گفتم : (( هاي ! بسراي اي دل شيدا، بسراي . اين دل افروزترين روز جهان را بنگر ! تو دلاويز ترين شعر جهان را بسراي ! @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- واکنش ها : sarfraz3، Heidari، zohre و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 13 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، 1392 واکنش ها : Unknown 1 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 18 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 اسمان.... یاس.... سحر.. ماه. نسیم روح در جسم جهان ریخته اند.. شور و شوق تو بر انگیخته اند.. تو هم ای مرغک تنهاااااا بسرای.... همه در های رهایی بستستتتتت! تا گشایی به نسیم سخنی... پنجره های را بسرای من به دنبال دلاویز ترین شعر جهان میرفتم.. واکنش ها : Misagh، amir35، zohre و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان ارسال شده در 18 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 (ویرایش شده) من هیچ کدوم از شعراهایی مشیری رو به اندازه ی بارانش دوست ندارم ، ممنون مارال عزیز نم نم باران بهار است و خاک چون دل من تشنه ی این نم نم است .... ویرایش شده 18 تیر، 1392 توسط اردیبهشت واکنش ها : مارال 1 لینک به دیدگاه
مارال ارسال شده در 18 تیر، 1392 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 من هیچ کدوم از شعراهایی مشیری رو به اندازه ی بارانش دوست ندارم ، ممنون مارال عزیز نم نم باران بهار است و خاک چون دل من تشنه ی این نم نم است .... ممنون اردیبهشت عزیزم میشه ازت خواهش کنم بیشتر از این شعر بنویسی......... واکنش ها : Ehsan و یوسف 2 لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان ارسال شده در 18 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 ممنون اردیبهشت عزیزم میشه ازت خواهش کنم بیشتر از این شعر بنویسی......... حتما عزیزم ، اما الان وقت نمیشه ، یه خورده طولانیه ، عصر یا شب برات مینویسمش واکنش ها : مارال و zohre 2 لینک به دیدگاه
raminbidaki ارسال شده در 18 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 من نمی گویم درین عالم گرم پو،تابنده،هستی بخش چون خورشید باش تاتوانی پاک،روشن مثل باران،مثل مروارید باش واکنش ها : مارال، zohre، amir35 و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
raminbidaki ارسال شده در 18 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 آیینه چون شکست قابی سیاه وخالی ازاوبه جای ماند بایاددل که آینه ای بود درخود گریستم بی آینه چگونه درین قاب زیستم واکنش ها : zohre، مارال، amir35 و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
raminbidaki ارسال شده در 18 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 بهترین لحظه های روزوشبم لحظه های شکفتن سحراست که سیاهی شکسته پابه گریز روشنایی گشوده بال وپراست واکنش ها : koorooshkabir، Heidari، amir35 و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
Unknown ارسال شده در 18 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست! عـشق می ورزم و می سـوزم و فـریـادم نـه! دوست می دارم و می خـواهـم و پـرهـیزم نـیست. نـور می بـیـنم و می رویـم و می بـالم شـاد ، شاخه می گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست. تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست بخـت آن را کـه شـبی پـاک تـر از بـاد ِ سـحر ، بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست. تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست. واکنش ها : koorooshkabir، مارال، amir35 و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
Unknown ارسال شده در 18 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، 1392 هرگز نمی پرسم هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟ من جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم تو در نگاه من چه می خوانی نمی دانم اما به جای من تو پاسخ می دهی : آری ما هر دو می دانیم چشم زبان پنهان و پیدا راز گویانند و آنها که دل با یکدگر دارند حرف ضمیر دوست را ناگفته می دانند ننوشته می خوانند من دوست دارم را پیوسته در چشم تو می خوانم نا گفته می دانم من آنچه را احساس باید کرد یا از نگاه دوست باید خواند هرگز نمی پرسم هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری ؟ قلب من وچشم تو می گوید به من آری واکنش ها : koorooshkabir، مارال، zohre و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری