گلی ارسال شده در 15 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، 1392 تقدیم به ساحت مقدس حضرت ابوالفضل(ع) آب هم با همه ی زلالیش گاهی شرمسار می شود، آب هم گاهی پاسخی ندارد، نمیداند چرا... آب هم دلش می گیرد، بغض می کند، گاهی در برابر عظمت و ایثار طاقت نمی آورد، وقتی می بیند مردی با تمام خستگی اش ، با تمام تشنگی اش ، از کنارش عبور می کند و حتی کف دستی از آن نمی نوشد تا تاب و توان دوباره ای بیابد. مردی که دلش را دل دریاییش را در خیمه ها جا گذاشته و لب های خشکش ، گلوی تشنه اش را به مردانگی اش می سپارد تا جرعه نخستین را به کودکان منتظر برساند، درست در همین لحظات، آب بغض می کند و تاب نمی آورد. دل آب می شکند، در حسرت آن لبی که نخواست حتی در آخرین ثانیه ها هم، پیمانش را بشکند... ببین آن سوتر از آب بریده دست مهتاب میون باغ احساس شکسته شاخه یاس عزیزم جانم عباس شروع گریه از اینجاست که ماه قافله تنهاست که گر گرفته تن باغ که تشنه لب خود دریاست واکنش ها : Unknown، salwa، کیوان و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
اردیبهشت مهمان ارسال شده در 15 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، 1392 ممنون گلی جان ، متن زیبایی بود . خیلی زیبا واکنش ها : Unknown 1 لینک به دیدگاه
Unknown ارسال شده در 15 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، 1392 =D> مرسی لینک به دیدگاه
hajar shahmoradi ارسال شده در 15 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، 1392 @};- @};- لینک به دیدگاه
gohartaban ارسال شده در 15 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، 1392 @};- لینک به دیدگاه
کیوان ارسال شده در 19 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، 1392 آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری