yasamin2012 ارسال شده در 14 مرداد، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، 1392 روزى حجاج بن يوسف ثقفى، حاکم خونخوار بنی امیه، به اطرافيانش گفت: امروز دوست دارم يكى از دوستان على را بكشم و با ريختن خون او به خدا نزدیک شوم! اطرافیان گفتند: امير! كسى بيشتر از قنبر، على را خدمت نكرده است. فوراً دستور داد قنبر را دستگير كرده و به حضور آوردند. حجاج به قنبر گفت: تو براى على چه خدمتى مى كردى؟ قنبر گفت: من آب وضو براى حضرت مى آوردم. حجاج گفت: على بعداز وضو چه مى خواند؟ قنبر جواب داد: اين آيه شريفه را قرائت مى فرمود: «فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِرُّوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ اَبْوابَ كُلِّ شَىٍ، حَتى اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ» (هنگامى كه آنچه را به آنها يادآورى شده بود، فراموش كردند؛ ما هم درهاى تمام نعمتها را به روى آنها گشوديم، تا كاملاً خوشحال شده و به آن دل بستند. ناگهان آنها را گرفتيم، در اين هنگام همگى ماءيوس شدند) سوره طلاق، آیه10 حجاج گفت: حتماً اين آيات را بر ما تاويل مى كرده است؟! قنبر جواب داد: آری! حجاج گفت: تو بنده على مى باشى؟ قنبر گفت: نه! من بنده خدا هستم و غلام علی، آن آقائى كه با دو شمشير با دشمن مى جنگيد، و با دو نيزه مبارزه مى كرد و به دو قبله نماز خواند، و دوبار هجرت كرد، و يك لحظه به خداوند كافر نشد. من بنده آن آقائى هستم، كه بهترين اهل ايمان، و چشم و چراغ رزمندگان، و يادگار پيامبران، و پيشواى مسلمانان و زبان گوياى رسول رب العالمين بود. حجاج گفت: از طريقه و روش على دست بردار. قنبر گفت: تو طريقه اى بهتر از آن نشانم بده، تا من پيروى كنم! حجاج گفت:چگونه تو را بكشم؟! قنبر گفت: هر طور كه دوست دارى. امّا آقاى من، به من خبر داده كه تو مرا مثل گوسفندان ذبح خواهى كرد! حجاج گفت: روش خوبى است. بعد دستور داد سر از بدن او جدا كرده و آن خدمتگزار آستان مقدس علوى را به شهادت برسانند. واکنش ها : raha2020 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری