«الف» و مواردی از تقلب که پیگرد قانونی دارد!


ارسال های توصیه شده

IMAGE635238199383398411.jpg

گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ «الف» فردا امتحان داشت، او یک ترم علافی و جنگولک بازی را در ذهنش مرور می کرد. نتیجه یک ترم درس نخواندن و جزوه ننوشتن و پیامک بازی سر کلاس داشت او و همکلاسی هایش را نقره داغ می کرد...

الف تمام تلاشش را کرد تا جزوه هایی را که جمع آوری کرده بود، بخواند، اما مشکلاتی سر راهش بود که پروسه مطالعه را سخت می کرد. اول اینکه اگر کیلویی هم بخواهیم حساب کنیم حدود نیم کیلو جزوه جمع آوری شده بود، در جزوه ها که غرق می شدی جزوه ها چند دسته می شدند، جزوه هایی که شماره صفحه نداشتند را باید همین طور می خواندی شان، هر مطلبی از هر دری، شماره‌دارها را باید ردیف می کردی تا مرتبشان کنی... امان از خرچنگ قورباغه نوشته های برخی از دوستان، الف مانده بود جزوه را کدام وری بگیرد تا بتواند بخواندش... از همه اینها که بگذریم تناقض های علمی موجود در جزوه های مختلف هم برای خودش پدیده ای بود، انگار نه انگار این جزوه ها سر یک کلاس نوشته شده اند...

 

برخی جزوه ها هم به دفترچه خاطرات و دفتر مشق طراحی چهره استاد بیشتر شباهت داشتند تا جزوه کلاسی... برخی عاشق پیشه های خوش ذوق هم که کمال هنرشان را در نگارگری چهره دلدارشان در جای جای جزوه به نمایش گذاشته بودند...

ای به قربان انتشاراتی دانشگاه بروم که این قدر داغون جزوه ها و کتاب ها را کپی کرده، یا نصف صفحه نیفتاده و یا عدل همان قسمت مهم که از آن قرار است سوال بیاید، آخر الف این وقت شب از کجا بیاورد اصل جزوه و کتاب را...

الف از این حاشیه ها که گذشت، گوشه ای دنج پیدا کرد تا درس بخواند، ساعتی گذشت و او دید هنوز در خم یک پاراگراف مانده. نمی دانست چرا روند مطالعه اش اینقدر کند است، برخی مطالب آنقدر برایش تازه بودند که چشمان نیمه بازش را تا نهایتش باز می کرد و به آنها زل می زد، واقعاً داشت فکر می کرد آیا این مطالب در همان کلاسی گفته شده که الف هم در آن نشسته بوده؟

شب از نیمه گذشته بود و حتی چوب کبریت هم حریف باز نگاه داشتن پلک های الف نبود، ولی او هنوز در همان پاراگراف مانده بود ...

الف تصمیم گرفت برود یک دوری در خوابگاه بزند و ببیند با تجربه تر ها چه می‌کنند، اتاق سمت چپ هر کسی گوشه ای ولوو شده بود و داشت خودش را با کتاب و جزوه خفه می کرد، بعضی از دانشجوها هم با پارچ قهوه و نسکافه می خوردند تا مگر چرتشان بپرد، ولی زهی خیال باطل!!! هر از گاهی از گوشه ای فحشی، چیزی، نثار استاد می شد!!! یکی از بچه ها که روی تختش سر و ته خوابیده بود و مطالعه می‌کرد، در انتهای هر پاراگراف آهی از منتهای وجودش می‌کشید و یک دعای خارق العاده می کرد؛ خدا کنه فردا 4 متر برف بباره امتحان کنسل شه. خدا کنه فردا طوفان و یا سیل بیاد امتحان کنسل شه، دور از جان دور از جان خدا کنه استاد ...

بعضی هم از سر بی خیالی و یا استرس پیامک های مخصوص شب امتحان را برای هم فوروارد می کردند:

 

در اینجا توجهتان را به چند نمونه از پیامک های شب امتحانی جلب می کنیم:

 

همه با هم یک صدا بخونیم
ﺗﺎب ﺗﺎب ﻋﺒﺎﺳﯽ، اﺳﺘﺎد ﻣﻨﻮ ﻧﻨﺪازی!
«جمعی از دانشجویان مشروط خُل و چِل»

شما دانشجویین؟ بله تا حدی
درس هم میخونین؟ نه دیگه تا اون حد!

واقعاً آدم وقتی امتحاناش تموم میشه احساس می کنه دوباره متولد شده!
من که همچین احساسی دارم شما رو نمیدونم؟!

و خیلی از پیامک های دیگر ... «لطفا الف را در کامل شدن آرشیو پیامکی شب امتحانش یاری کنید. قربانت سلام برسون...»

الف از اتاق بیرون آمد و درب اتاق روبرو را زد، کسی جواب نداد و او درب نیمه باز را گشود و رفت توی اتاق، اتاق به چیزی مانند لابراتوار تولید تکنولوژی تقلب تبدیل شده بود... از تقلب های کاغذی و پارچه ای قدیمی، تا تقلب های جدید سمعی-بصری موبایلی و ...

الف ناگهان چشمش به یکی از بچه ها افتاد، نمی دانست او همکلاسی اش است یا جزوه متحرک، همه دست و پایش فرمول نویسی شده بود، و از اینجا بود که فهمید فقط مغز نیست که می تواند مطالب را حفظ کند، دست و پاها هم می توانند نقش شایانی در محفوظات آدمی داشته باشند...

الف داشت راه های موثر جبران کم کاری های یک ترم را در اولین شب دهشتناک امتحانی اش یاد می‌گرفت ...

از آن اتاق هم آمد بیرون، در مسیرش از جلوی اتاق تلویزیون رد شد و دید برخی دارند از وقت استفاده بهینه می‌کنند، در کمال تعجب دانشجوها هم فوتبال می دیدند و هم درس می خواندند، حالا چه علم بهینه سازی شده ای از این مغز ها تراویده می‌شد روی برگه امتحان، خدا رحم کند ...

 

الف مغزش داغ کرده بود، همین طور که داشت از خوابگاه خارج می شد یاد تعریف های دختر خاله اش از شب امتحان دخترها افتاد. دختر خاله اش در وصف شب امتحان خوابگاه دختران می گفت:

از دعاها و نماز و توسل ها برای کنسل شدن امتحان و نزول یکباره تمام علم به مغز بچه ها و قهوه و نسکافه های لیتری که بگذریم، بعضی ها خودشان را لعنت می کردند و قول می دادند از ترم آینده درس ها را برای شب امتحان انباشته نکنند و برخی دیگر برای 20امین بار جزوه را خوانده بودند، ولی هنوز به خاطر استرس داشتند اشک می‌ریختند، جالب توجه بودند ...

 

شکست های عشقی، غش و ضعف ها، افسردگی های حاد و مزمن و به حداقل رسیدن استفاده از اینترنت و موبایل در شب امتحان از جمله موارد قابل توجه خوابگاه دختران است...

 

ولی خداییش جا دارد از عوامل اورژانس و آمبولانس دانشگاه کمال تشکر را داشته باشیم؛ چون واقعاً شب امتحان شب پر کاری است برای آنها، مخصوصاً در خوابگاه دختران... «هی دختره به هوش می آد می پرسه فردا امتحان چی داریم دوباره غش میکنه...»

لازم به ذکر است، «خبرگزاری دانشجو» بر آن شد تا برخی از خاطرات الف از این شب پر حادثه و استرس را سانسور کند؛ چون بعضی ترفندهای گذراندن این شب و به ثمر رساندن امتحان فردا واقعاً دیگر عجیب و غریب است و احتمالاً پیگرد قانونی دارد!

ویرایش شده توسط mahdiano
لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.