چند دیالوگ بامزه از مجموعه «کلاه قرمزی»


hasan2011

ارسال های توصیه شده

post-12289-0-57522000-1395516507_thumb.jpg

مجموعه کلاه قرمزی در سال های گذشته این قدر پرطرفدار بوده که پخشش بازتاب های زیادی را به همراه داشته است. تعداد زیادی از طرفداران این مجموعه در چند سال گذشته دیالوگ های شخصیت های کلاه قرمزی را در شبکه های اجتماعی جمع آوری کرده و بازتاب داده اند که در این مطلب مروری داریم بر تعدادی از این این دیالوگ های شنیدنی.

آقــوی همساده:

ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم.....
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!
ما که اصلا زن نداشتیم...
الان ۵ ساله دارم مهریه میدم...
آقای مجری : به کی ؟
نمیدونم به کی....
ینی داغونمااااا له لهم

post-12289-0-98445900-1395516508_thumb.jpg

مشاعره‌ در کلاه قرمزی ۹۱

فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!

post-12289-0-05350300-1395516514_thumb.jpg

آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.

مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟


کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.

اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن. می گم چشم.

بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.

بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری.

این شد محسولیت که می گی خوفه.

post-12289-0-20057600-1395516512_thumb.jpg

آقای مجری: در خواست مون رو می تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم. مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟
پسر خاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم.
- نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده ...
+ خودمون بلند می شیم بر می داریم، به بقیه هم تعارف می کنیم.
- نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده.
می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟
نه نه ... قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش بذاریم. بگیم:" عزیزم، ممکنه شیرینی رو به من بدی؟"
بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای، بهت می گفتم. بفرمایین. بفرمایین

post-12289-0-66717300-1395516515_thumb.jpg
پسر خاله: آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن
post-12289-0-59349200-1395516519_thumb.jpg

***

پسر خاله : یه روز رفتم نونوایی 
نونوا گفت هر کسی اومد ، بهش بگو پشت سرت وا نسه 
نون نمی رسه
منم هر کی اومد ، گفتم بیا جلوی من واسا 
پشت سرم نون نمی رسه … !!
مگه چیه ؟!

***

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار.
از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.

وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توشفکر می‌کنه یکی هست که در ُ باز گذاشتی دیگهولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه.
در باز ُ کسی نمی‌زنه
ولی در بسته رو همه می‌زنندخود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدششکسته می‌شه اون در.
دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.
یه سری از دل‌ها درشون بازهمی‌فهمی تو دلش چیهولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اساین‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟

فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه.

***

آقای مجری:من دو ساعته دارم تو رو صدا می زنم . صدامو نشنیدی ؟
پسر عمه ز ا: چرا شنیدم
آقای مجری :پس چرا نیومدی
پسر عمه ز ا: اهمیت ندادم.

 

لینک به دیدگاه
 
پسر خاله: آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن
لینک به دیدگاه


دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد




ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند






چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند




بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند






در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند




که با این درد اگر دربند درمانند درمانند



لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

پس جیگر من کجاس؟ 8->

اینم برای شما:

 

 

جیگر:گفته بودم یه اسبه میرسه به یه شتره میگه ایههههههههههه عیدت مبارك.شتره میگه میوچ موچ مویچ عیدت مبارك؟ بقه بچه ها:گفته بودی جیگر:عههه میخوام بگم!میـــــخوام بــــگم!مـــــــیــــــــخــــــوام بـــــــگــــــــم!

لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.