nk2014 ارسال شده در 9 تیر، 1393 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، 1393 چند سالي ست كه تكليف دلم روشن نيست جا به اندازه ي تنهايي من در من نيست، چشم مي دوزم در چشم رفيقاني كه عشق در باورشان قد سر سوزن نيست، دست برداشتم از عشق كه هر دست سلام لمس آرامش سردي ست كه در آهن نيست، حس بي قاعده ي عقل و جنون با من بود درك اين حال به هم ريخته تقريبا نيست، سال ها بود ازين فاصله مي ترسيدم كه به كوتاهي دل كندن و دل بستن نيست، رفتم از دست و به آغوش خودم بر گشتم جا به اندازه ي تنهايي من در من نيست... واکنش ها : salwa، Younes، savalan و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
Younes ارسال شده در 9 تیر، 1393 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، 1393 واکنش ها : *Kid و sarfraz3 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری