reza ارسال شده در 29 آذر، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، 1391 ديــوانــه ام کــم دارم، دو تختــه کــه زيــر ســر تــو بگــذارم! مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدي، تــا مــن گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه اي بــاشــم کــه سمفــونــي خنــده هــايــت را بــه بتهــوون، فخــر بفــروشــم . homan واکنش ها : bita22، hayner15، خدمتی و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
weare ارسال شده در 29 آذر، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، 1391 عالی بود... دوباره شبی عاشق مستانه ی رهگذری شده ام کنار پنجره ای در بلندای این همه درد پنهان شده ام چشمک نوری که از بر این شهر پیاپی می آید خبری از زخم عریان من و توست که محرم شده ام سیلی سرد باد بر چهره ی خیسم که بوسه می زند از رفتن او و بی خبری من است که گریانش شده ام واکنش ها : hasan، reza، bita22 و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
rooya ارسال شده در 29 آذر، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، 1391 تــا مــن گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه اي بــاشــم کــه سمفــونــي خنــده هــايــت را بــه بتهــوون، فخــر بفــروشــم . واکنش ها : reza، خدمتی، weare و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری