to30mo ارسال شده در 11 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، 1391 یه تاپیک به کمک همه دوستانی که مایلن خفن ترین سوتی یا سوتی هایی رو که دادن اینجا بگن به نظرم جالب بشه واکنش ها : mariya، Ehsan، خدمتی و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
to30mo ارسال شده در 11 دی، 1391 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، 1391 اولیش از خودم: دبیرستان بودم خواستم از 118 شماره مدرسمون رو بگیرم اشتباهی زنگ زدم 110 تا گفت بفرمایید خیلی ریلکس گفتم ببخشید آقا شماره تلفن دبیرستان .... رو میخواستم.گفت بله؟؟؟؟ منم تکرار کردم.بنده خدا گفت خانوم با 118 تماس بگیرید :- :- واکنش ها : Ehsan، Younes، baran01 و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
baran01 ارسال شده در 12 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 سوم دبیرستان یه بار از مدرسه در رفتم اومدم خونه . ناظممون زنگ زد گفت گوشیو بده به مادرت گفتم من مامان فائزه ام . گفت خانوم دخترتون از مدرسه فرار کرده نیومده خونه ؟ گفتم چرا بخدا زود اومدم خونه ! :)) :)) :)) :)) واکنش ها : Younes، m.khalili، Ehsan و 5 نفر دیگر 8 لینک به دیدگاه
seyed ارسال شده در 12 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 فکر کنم همین ترم بود توی ترافیک مونده بود دیر رسیدم سر کلاس با معذرت خواهی رفتم نشستم یه 10 دقیقه ای که گذشت دیدم خدایا قیافه خانم دکتر عوض شده یه نگاه به دانشجوها کردم دیدم وای چه سوتی کلاس اشتباه اومدم بعد دوباره با معذرت خواهی همراه با خنده خودمو دیگران زدم بیرون واکنش ها : Ehsan، mozhgan، baran01 و 5 نفر دیگر 8 لینک به دیدگاه
این ارسال پرطرفدار است. Ehsan ارسال شده در 12 دی، 1391 این ارسال پرطرفدار است. گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 تازه رفته بودم دانشگاه. دستشویی داشتم، یه جا نوشته شده بود دسشویی... من هم رفتم داخل (من یه عادتی دارم تو مسیر که میرم کمربندم را باز میکنم و ...) داخل دستشویی که رفتم دیدم یه دختره داره آرایش میکنه، پیش خودم گفتم این دانشگاه هم چیز بدی نیستا... دستشویی اش هم باحاله خلاصه رفتم داخل، دیدم ای بابا فکر کنم اینجا کلا دستشویی خواهراست ولی خوب دیگه کار از کار گذشته بود. بعد از رفع حاجت اومدم بیرون دیدم اون یه دختره که داشت آرایش می کرد شده سه تا. ولی خوب دیگه کاریش نمیشد کرد... رفتم دستمو شستم یه نگاه عاقل اندر سفی بهشون کردم و اومدم بیرون... واکنش ها : Unknown، Younes، eleheh و 7 نفر دیگر 10 لینک به دیدگاه
mariya ارسال شده در 12 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 تازه رفته بودم دانشگاه. دستشویی داشتم، یه جا نوشته شده بود دسشویی... من هم رفتم داخل (من یه عادتی دارم تو مسیر که میرم کمربندم را باز میکنم و ...) داخل دستشویی که رفتم دیدم یه دختره داره آرایش میکنه، پیش خودم گفتم این دانشگاه هم چیز بدی نیستا... دستشویی اش هم باحاله خلاصه رفتم داخل، دیدم ای بابا فکر کنم اینجا کلا دستشویی خواهراست ولی خوب دیگه کار از کار گذشته بود. بعد از رفع حاجت اومدم بیرون دیدم اون یه دختره که داشت آرایش می کرد شده سه تا. ولی خوب دیگه کاریش نمیشد کرد... رفتم دستمو شستم یه نگاه عاقل اندر سفی بهشون کردم و اومدم بیرون... دقیقا کپی سوتی که من اومدم!ترم 1 فوق بودم با یکی از بچه ها دعوام شده بود شدید اعصابم بهم ریخته بود دوستم گفت بیا بریم یه آبی به دست و صورتت بزن باهم رفتیم اون گفت من برم یه سری به امور کلاسها بزنم توام برو دستشویی بیا پایین!انقد حواسم پرت بود که رفتم دستشویی آقایون...خدای من هیچ وقت فراموش نمیکنم چقد ترسیدم..در و که باز کردم برم تو دیدم 2 تا از پسرا اومدن بیرون ..اوناهم با خنده و صدای بلند گفتن اینجارو......خوبی خانومی...فهمیدم که چه سوتی اومدم...دیگه من مثل آقا احسان جرات نداشتم همینکه متوجه شدم زدم بیرون.... واکنش ها : Unknown، baran01، Ehsan و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
mariya ارسال شده در 12 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 جا داره یکی از سوتی ها خیلی باحالی که استادم داده اینجا بیارم...سر یکی از کلاسامون استاد داشت تدریس میکرد که یکی از بچه ها(خانومها)شدید مریض بود بد جور سرفه میکرد...استادمون که درس میداد این خانوم یه سرفه شدیدی کرد...استادمون برگشت گفت...عجب سینه ای داری خانوم...دیگه همه مردیم از خنده.... واکنش ها : خدمتی، itec، Ehsan و 5 نفر دیگر 8 لینک به دیدگاه
mariya ارسال شده در 12 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 یه تاپیک به کمک همه دوستانی که مایلن خفن ترین سوتی یا سوتی هایی رو که دادن اینجا بگن به نظرم جالب بشه سحر این تاپیک واقعا لایک داره.... واکنش ها : Unknown 1 لینک به دیدگاه
joojoooo.2011 ارسال شده در 12 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 تازه رفته بودم دانشگاه. دستشویی داشتم، یه جا نوشته شده بود دسشویی... من هم رفتم داخل (من یه عادتی دارم تو مسیر که میرم کمربندم را باز میکنم و ...) داخل دستشویی که رفتم دیدم یه دختره داره آرایش میکنه، پیش خودم گفتم این دانشگاه هم چیز بدی نیستا... دستشویی اش هم باحاله خلاصه رفتم داخل، دیدم ای بابا فکر کنم اینجا کلا دستشویی خواهراست ولی خوب دیگه کار از کار گذشته بود. بعد از رفع حاجت اومدم بیرون دیدم اون یه دختره که داشت آرایش می کرد شده سه تا. ولی خوب دیگه کاریش نمیشد کرد... رفتم دستمو شستم یه نگاه عاقل اندر سفی بهشون کردم و اومدم بیرون... منم این اتفاق برام افتاد سر کلاس زبان عمومی بودم اجازه میگرفتم-استاد اجازه نمیداد آخرش که داد رفتم به سرعت توی دستشویی در محل بودم که صدای دخترها اومد با خودم گفتم یعنی چه؟ این قدر اون تو موندم تا همه شون رفتن :- داشتم میومدم بیرون که یه دختره من رو دید و شاخ در آورده بود منم در کمال پرروی که گویی طوری نشده بود راهم رو ادامه دادم و... ولی مشکل از من نبود اون دستشویی مردانه بود ولی گویا تغییر کاربری داده بود به زنانه و من هم که حواسم نبود به تغییراتش البته برعکسش هم همین دیروز برام اتفاق افتاد که تو دستشویی بودم یه دختره اومد توی مردونه واکنش ها : Ehsan، Younes، itec و 4 نفر دیگر 7 لینک به دیدگاه
خدمتی ارسال شده در 12 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 ? خویه احسان یه چی یاد آوری کرد...... واکنش ها : Ehsan، koorooshkabir، to30mo و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
to30mo ارسال شده در 12 دی، 1391 مالک گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، 1391 سلام به همه وای عجب سوتی هایی :)) منم دوستم یه سوتی شبیه اونی که ماریا از استادش گفت یادم اومد.ولی یکم مورد داره.بگمش؟؟؟؟ لینک به دیدگاه
Younes ارسال شده در 13 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، 1391 روزای آخری که تو ایران بودم رفته بودم داخل یک پاساژ که از یک دختره خیلی خوشم اومد یکی دو بار صداش کردم خانم میتونم یک دقیقه ؟! دیدم جواب نمیده گفتم:یه نگاه بنداز شاید پسندیدی حالا سیندرلا! بعد دیدم با خنده برگشته میگه : بابا من دوست دوست دخترتم.!!! همون اول که پيشنهاد دادي شناختمت.!! گفتم پیشنهاد ؟ چه پیشنهادی ؟! کی من ! دوست دوست دختر من ؟ بعد گفت: هیچ علاقه ای ندارم رابطتون بهم بخوره برو بهش چیزی نمیگم یه لحظه جاخوردم.....! بعد زدم مثل این دیوانه ها زیر خنده بعد از کلی خنده گفتم جدي تو دوستشي؟؟ پس بی زحمت حتماً بهش بگو و بیاد این رابطمون رو تموم کنیم من دارم میرم یه پوسخندی زد و گفت: پس دوست دختر نداری واسه همین افتادی دنبال من ديگه؟؟! گفتم شما که واسه خودتون میبرین و میدوزین ماشاالله من فقط میخواستم ساعت رو ازتون بپرسم همین یک نگاهی کرد میخواست اون لحظه من رو بخوره و بره واکنش ها : to30mo، baran01، joojoooo.2011 و 3 نفر دیگر 6 لینک به دیدگاه
babakmike ارسال شده در 3 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، 1392 دختر بود یا هیولا؟!!!!! لینک به دیدگاه
FBas ارسال شده در 3 تیر، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، 1392 از اونجا که ما همیشه فضول نمرههای همه بودیم وقتی استادا نمره میزدند پشت در همه رو چک میکردیم.یکی از امتحانات ترم 4 بود خیلی بد داده بودم، شنیدم که نمره رو زدند دوان دوان از خوابگاه رفتم دانشکده، من همیشه سه آخر شماره دانشجویی و سه شماره اول موبایلم رو جابجا میگرفتم، آخه شبیه بودند. بلاخره هراسان رسیدم پشت در اتاق استاد چند نفری اونجا بودند، من با اعتماد به نفس کامل دست گذاشتم زیر شماره دانشجوییام و ریز نمراتم رو دیدم ( میانترم و پایاترم و تکالیف)، دیدم همکلاسیم با تعجب نگام کرد منم اصلاً اهمیت ندادم و با غرور کامل ازش رد شدم وقتی از دانشکده اومدم بیرون یکهو یادم اومد که نمرهای که دیدم مال من نبوده بلکه مال همون همکلاسیم بوده که بدجور نگام کرده، اخه شماره دانشجوییاش مثل شماره موبایلم بوده واکنش ها : Younes و Unknown 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری