رخداد های سال 88 اعتراض اجتماعی بود..


ارسال های توصیه شده

54543520906646804955.jpg

 

محسن رضايي در سخنراني خود در جمعي كه «جمع نيروهاي حزب‌اللهي» عنوان شده، به بازخواني وقايع پس از انتخابات سال 88 پرداخت و با بيان مطالبي كه تاكنون كمتر به اين شكل مطرح شده بود، درباره راهپيمايي روز 25 خرداد گفت: «دوشنبه كه مردم به راهپيمايي آمدند، همه روي دهان‌شان چسب زده بودند؛ يعني اينكه ما قصد مخالفت با نظام و درگيري نداريم؛ يك نفر بيايد و ابهامات ما را جواب بدهد.» او درباره علت دامنه‌دار شدن حوادث بعد از انتخابات هم گفته است: «برخي هم ناراحت بودند. حقيقت را مي‌ديدند، ولي به دليل ناراحتي كه از نظام داشتند، كوتاه آمدند. فكر كردند كه در اثر اين حوادث نظام پيش آنها مي‌رود و به آنها التماس مي‌كند و از آنها خواهش مي‌كند و براي همين حضور جدي پيدا نكردند، چنين كساني بودند ولي اين كار را نكردند؛ حالا يا معتقد نبودند يا ناراحت بودند يا فكر مي‌كردند كه بايد رفت و التماس‌شان كرد تا جلو بيايند. البته خودشان مي‌گويند كه ما مي‌خواستيم، ولي نگذاشتند.»

 

 

خيلي از اينهايي كه پُز 9 دي را مي‌دهند در راهپيمايي نبودند، برخي امروز از 9 دي صحبت مي‌كنند؛ انگار كه خودشان در خط مقدم 9 دي بودند در حالي كه اصلا نبودند.

 

من خودم كه وسط راهپيمايي بودم، احساس مي‌كردم كه انگار چشمه‌هايي از انسان‌ها درست شده و مرتب از آن فوران مي‌كند و از همه آدم‌ها هم بودند؛ حتي از سبز‌ها هم من مي‌ديدم در راهپيمايي هستند كه از وحدت و ولايت و امام و شهدا دم مي‌زدند، در حالي كه علامت‌هاي سبز هنوز در دست‌شان بود.

 

حماسه 9 دي پايان‌بخش هفت ماه درگيري‌ها و اغتشاشات داخلي كشور بود، چون نه معترضان بر نيروهاي دولتي مي‌توانستند غلبه بكنند، نه نيروهاي دولتي مي‌توانستند ماجرا را پايان دهند.

 

به جاي اينكه برخي بيايند كاسبكارانه با حادثه 9 دي برخورد كنند، بهتر است از امام حسين(ع) و عاشورا تشكر كنند كه كشور ما را نجات داد.

 

همه كساني كه پس از 9 دي به مخالفت‌ها ادامه دادند، افراد ضدانقلاب و وابسته به خارج و كساني بودند كه از مسير و چارچوب انقلاب و نظام بيرون شده بودند.

 

رخدادهاي پس از 88 يك اعتراض اجتماعي بود كه به فتنه بزرگي تبديل شد. مردم عمدتا ابهاماتي داشتند كه روز يكشنبه به دليل حرف‌هايي كه آقاي رييس‌جمهور زد و گفت اينها خس و خاشاك هستند، ناراحت و عصباني شدند. به اين وسيله يك آتشي به اين ابهامات زده شد و‌ گر گرفت و لذا دوشنبه كه مردم به راهپيمايي آمدند، همه روي دهان‌شان چسب زده بودند؛ يعني اينكه ما قصد مخالفت با نظام و درگيري نداريم؛ يك نفر بيايد و ابهامات ما را جواب بدهد. البته در پايان راهپيمايي، عده‌يي به پايگاه بسيج حمله كردند كه متاسفانه از سوي معترضان محكوم نشد و صف‌ها را جدا نكردند. البته اين قضيه را مي‌شد يك ماهه جمع كرد؛ اما چند اتفاق افتاد كه مي‌تواند تجربه سياسي براي ما باشد. تجربه نخست اين است، آن دو نفري كه مديريت اين تظاهرات را بر عهده داشتند، اين را از چارچوب اجتماعي خارج كردند و چارچوب سياسي به آن دادند و چون سياسي شد، آبستن نفوذپذيري شد و در آن نفوذ صورت گرفت و سپس به انحراف رفته و پس از انحراف در مقابل نظام قرار گرفت؛ يعني يك فرآيندي را دنبال كرده است، وگرنه دو سه ميليون كه مخالف نظام نبودند. فتنه‌گراني كه سال‌ها در كمين چنين شرايطي بودند، وارد اعتراضات مردم شدند و آن را به فتنه بزرگي تبديل كردند.

 

اگر چند كار انجام مي‌شد، اين اتفاقات نمي‌افتاد؛ نخست اينكه آن دو نفر در همين سطح اعتراضات اجتماعي قضيه را نگه مي‌داشتند و شكايات را به شوراي نگهبان مي‌بردند مثل من. روز شنبه پس از خطبه‌هاي نماز جمعه رهبر معظم انقلاب، شوراي نگهبان از ما سه نفر دعوت كرد. من رفتم، ولي آن دو نفر نرفتند. من رفتم و شكايت را به آنها دادم. آقاي مدرسي‌يزدي گفتند كه مطمئن باشيد، ما بررسي مي‌كنيم كه البته پس از اعلان نتايج توسط شوراي نگهبان من هم به نتايج احترام گذاشتم.

 

در حوادث 88 دو اشكال بود؛ يكي اينكه رهبران معترضان توانايي اداره آن جمعيت را نداشتند و دوم آنكه از راه قانوني هم رفتار نكردند.

 

به نظر من، خواص در جريان فتنه كم آوردند. آنها در يك انفعالي افتاده بودند، چون بيشتر مرد بحران نبودند. خيلي از آدم‌هايي كه مطرح بودند، در ميدان شرايط سخت دهه نخست انقلاب نبودند. برخي هم كه بودند، نتوانستند جمع‌بندي درستي داشته باشند. برخي هم ناراحت بودند. حقيقت را مي‌ديدند، ولي به دليل ناراحتي اي كه از نظام داشتند، كوتاه آمدند. فكر كردند كه در اثر اين حوادث نظام پيش آنها مي‌رود و به آنها التماس مي‌كند و از آنها خواهش مي‌كند و براي همين حضور جدي پيدا نكردند، وگرنه اگر يك نفر مثل احمدآقا پيدا مي‌شد، كسي كه كنار امام چند فتنه را خاموش كرد، دست اين دو نفر را مي‌گرفت و مي‌برد خدمت رهبر انقلاب‌‌، همان يك ماهه قضيه تمام مي‌شد. چنين كساني بودند ولي اين كار را نكردند؛ حالا يا معتقد نبودند يا ناراحت بودند يا فكر مي‌كردند كه بايد رفت و التماس‌شان كرد تا جلو بيايند. البته خودشان مي‌گويند كه ما مي‌خواستيم، ولي نگذاشتند. من خودم تاكنون اين موضوع را نپذيرفتم، چون من خودم از كساني بودم كه تلاش كردم يكي دو نفر ازاين چهره‌ها را وادار بكنم كه چنين كاري بكنند، ولي موفق نشدم.

 

من اگر رييس مجلس، رييس مجمع يا رييس قوه قضاييه بودم و اگر امكان حكومتي مي‌داشتم‌، ‌همان دو سه هفته نخست ماجرا را پايان مي‌دادم؛ البته نه با برخورد كردن.

 

اكنون ديگر ميانجيگري مهم نيست، چون اولا من در آن پست‌ها نيستم و دوم آنكه به دليل گذشت زمان، صورت مساله عوض شده است. اگر ‌‌همان هفته‌هاي نخست، يكي از اين آقايان مي‌توانست اين ماجرا را پايان دهد، مثل احمدآقا كه رفت آقاي طالقاني را از شمال پيدا نمود و سوار پيكان كرد و گازش را گرفت و آورد پيش امام و آقاي طالقاني هم پس از ديدار امام، يك مصاحبه قوي در حمايت از امام كرد و همه آن ماجرا پايان يافت.

 

حسادت‌ها و اختلافاتي كه برخي از آقايان پس از امام نسبت به رهبري داشتند، در رخدادهاي پس از انتخابات بي‌تاثير نبود، وگرنه اگر همه دور رهبر معظم انقلاب جمع مي‌شدند، رهبري پس از آنكه اين ماجرا پايان مي‌يافت، دستي هم به سر و صورت اين طرفي‌ها مي‌كشيد و آنها الان در يك وضعيت بسيار مناسبي بودند؛ يعني رهبري اين‌گونه نبود كه اگر آنها فداكاري مي‌كردند، ايشان اين فداكاري را بدون پاسخ مي‌گذاشت؛ يعني اگر آنها براي منافع ملي از منافع خودشان مي‌گذشتند، حتما به اين فداكاري پاسخ داده مي‌شد.

 

 

 

منبع : روزنامه ی اعتماد

لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.