دوری...


to30mo

ارسال های توصیه شده

نمی دانم اینها که می گویم مناجات است یا درد دل ...

اما می دانم که درد است ...

درد است اینکه مناجات هایم با تو دیر می شود ...

درد است اینکه به کلبه دلم با تو سر نمی زنم ...

به تاریخ مناجات قبلی ام نگاه کردم ...

انگار که سالهاست با تو سخن نگفته ام ...

دلم تنگ توست . چه کنم از دست این منِ من ...

که تا هوای مناجات می کنم ُ وسوسه ای در دلم می اندازد و هوایی ام می کند . چه کنم ...

تو به دادم برس . کم کمک به سال می رسد دوری ام از کتابت ...

که همنشینش شده بودم ...

شاید از سال بگذرد مناجات خواندنم از صحیفه ات ...

دلم را غبار گرفته ...

فکرم راکد شده ...

قلبم خاموش شده ...

و نمی توانم حضور کودکی شیرین در زندگی ام را بهانه ای برای همه اینها کنم ...

انگار که نفسم بهانه می خواست ...

می اندیشیدم که حضورش رنگ تو را برایم پررنگ تر کند ...

اما نفسم نمی گذارد ...

گرچه کودکم پاک تر از همه پاکی هاست .

گه گاه که برایش از تو و کتاب و دوستانت می گویم ُ مانند فرشته ها به من گوش می دهد .

آنچنان آرام که گویی لالایی آشنایی برایش می خوانم .

پس او نیست سبب همه بی مهریم ...

هرچه هست می دانم که تنها و تنها چاره اش پیش توست .

کمکم کن مهربانم .

راهی برایم بگشا .

همتی در من بگمار تا بسی بهتر از گذشته با تو خلوت کنم ...

بیچارگیم را تنها تو می دانی و تنها تویی که همیشه با من می مانی ...

و دردم را تنها تو درمانی ...

تو که مهربان ترین مهربانانی ....

لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.