seyed ارسال شده در 21 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، 1391 از روي توست؛ ماه اگر اين سان منوّر است از عِطر نام توست؛ اگر گلْ معطّر است آن چهره مشعشع و آن ديده پر آب شأن نزول سوره والشّمس و كوثر است جنّ و پري سپاه سليمان اگر شدند روحالامين به بيت تو هر آن مسخّر است بال و پر فرشته آمين به راه توست امر محال اگر تو بخواهي ميسّر است از لطف لايزال تو هر ناتوان اگر ـ دستي به دامنت برساند توانگر است دارد به سمت نام تو نزديك ميشود آغاز هر اذان اگر «اللهاكبر» است! كردي قيام و دور قيامت گذشت و رفت! ما منتظر نشسته كه كي وقت محشر است نامت دوبار در صلوات آمد و مدام از هر زبان كه ميشنوم نامكرّر است حرفي تفاوت صلوات و صلاه نيست ! اجر صــلاه با صلواتت برابر است كي ميشود كه در غــــزلي جا دهم تو را مدحت نيازمند غزلهاي ديگر است با تو مدينه قبله حاجات ديگري ست نهجالفصاحه جلوه آيات ديگريست در فرضي از مغالطه رد كرده خويش را هركس به جز تو در پي اثبات ديگريست! تأخير در عبادت و تكيه به قولِ غير در كثرتِ معاشرت آفات ديگريست بتها شكستهاند ولي اين جهان چرا همچون گذشته گستره لات ديگري ست اين قوم سر به راه به فرمان نميشوند موسي به طور در پي تورات ديگري ست نامت مبارك است ولي گوش ما چرا وقت اذان به جانب اصوات ديگريست در وصف تو اگر كه غزل، چون قصيده شد بيشك نيازمند به ابيات ديگريست پيغمبران قبل تو هريك جدا جدا آوردهاند نام تو را در كتابها در آبْ نوح گفت و در آتش خليل گفت! موسي به كوه طور و مسيحا به جلجتا آوردهاند كافرِ در حالِ احتضار بر لب دوبار نام تو آورد و پاك شد! شقالقمر كه معجزهاي نيست ! چونكه ماه ـ روي تو را كه ديد؛ خودش سينه چاك شد! اين شعر از قوالب رايج عبور كرد شاعر نخواست وصف تو را مختصر كند دلدادهاي كه گاه به دلدار سر زند خوشباوريست اينكه به او يار سر زند در پاسخ تمام سؤالات، نام تو ـ از ماوراي پرده اسرار زند اين ماجراي بعثت و غار حرا چه بود؟! كس ديده قرص ماه كه از غار سر زند؟! ماه چهارده شبه را ديده ! منطقيست ـ ديوانه گاه اگر كه به ديوار سر زند! نامت حقيقتيست كه در آن مَجاز نيست چشمي كه باز نيست به روي تو، باز نيست! سالك بدون عشق تو در مسلك سلوك ديوانه هم اگر بشود عشقباز نيست هركس كه در تو غرق شود ملتفت شود بعد از نشيب مرحلهاي جز فراز نيست سوز و گداز سيرت دلدادگان توست چيزي به غير صورتِ راز و نياز نيست جز اين كه كاتب نَفَس وحي بودهام من را به شاعران دگر امتياز نيست هرجاكه نام توست حريمي الهي است پس مسجدالحرام فقط در حجاز نيست! دنيا بدون نام تو رنجي عميق داشت تا بودي از بهشت نشاني دقيق داشت گفتي كه داغدار نشد آنكه خاتمي ـ در دستِ راست كرد و نگيني عقيق داشت ـ انگشتر نشان تو و نقش آن چه بود؟! مولا پس از تو چند رفيق شفيق داشت؟ ـ جز تو كه داشتهست؟! «علي» درسپاه خويش! ـ جنگاوري سترگ كه قلبي رقيق داشت ـ دل وقتي از خدا بشود پُر كجاي آن چيزي كم از قداست بيت عتيق داشت؟ اصغر عظیمی مهر شاعرکرمانشاهی واکنش ها : Injaneb، aida.movahednia، salwa و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
salwa ارسال شده در 21 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، 1391 لو لاک لما خلقت الافلاک لینک به دیدگاه
arta ارسال شده در 24 دی، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، 1391 هرجاكه نام توست حريمي الهي است پس مسجدالحرام فقط در حجاز نيست! -------------------------------------------- اين شعر از قوالب رايج عبور كرد شاعر نخواست وصف تو را مختصر كند لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری