کمک کاینات را می‌خواهی!؟ نیازمندی را دریاب!


Injaneb

ارسال های توصیه شده

می‌گویند روزی جوانی نزد بزرگی آمد و به او گفت که بسیار فقیر است و چیزی در بساط ندارد. او از کاینات گله کرد که چرا مانند بسیاری از مردم دستش به دهانش نمی‌رسد و تا این حد فقیر و درمانده است.

آن بزرگ به او گفت: "اگر کمک و مساعدت هستی را می طلبی راهش این است که به نیازمندی کمک کنی و به کسی که ندارد چیزی ببخشی!"

آن جوان مات و مبهوت ماند و دیگر چیزی نگفت!

راه سوم این شماره ما نیز به همین توصیه کلیدی اختصاص دارد. توصیه‌ای که نه تنها در زمینه فقر مالی بلکه در زمینه انواع فقرها و کاستی‌ها و تنگ‌دستی‌ها هم کاربرد دارد. راه سوم این شماره خیلی ساده است، اما در عین سادگی و تناقض ظاهری‌اش معنا و مفهومی ژرف دارد. معنایی که اگر درست دریافته شود می‌تواند باعث بی‌نیازی و اعتماد و توکلی غیرقابل وصف در زندگی هر انسانی شود.

راه سوم این شماره می‌گوید: "آیا دچار فقر و نداری هستی و در جست‌وجوی دارایی و طالب راحتی و آسایشی!؟ راهش خیلی ساده است! به دوروبر خود نگاه کن و ببین آیا کسی را پیدا می‌کنی که فقیر و نادارباشد و نیازمند کمک!؟ وقتی چنین کسی را یافتی به هر شکلی می‌توانی حتی با حداقل چیزی که در دسترس توست به او یاری برساني. مهم نیست که او نام و نشان تو را بفهمد و از کمک تو مطلع شود. همین که آتش قصد و نیت کمک و خیرخواهی به دیگر نیازمندان در وجود تو شعله‌ور شود، این شعله از هزاران راهی که هیچ‌وقت نخواهی فهمید برکت و فراوانی را به سوی تو گسیل خواهد کرد و هر چه کمک و مساعدت تو به فقرای اطرافت بیشتر شود اوضاع خودت بهتر شده و احساس بهتری در وجودت ایجاد می‌شود."

شاید خیلی از کسانی که همه چیز را از پنجره استدلال و حساب و کتاب نگاه می‌کنند، بخشیدن و کمک کردن به دیگران را برای کسی که خودش محتاج است آن هم از سوی خودش و با رضایت خودش، کار عاقلانه و درستی ندانند و بگویند که فرد فقیر با بخشیدن اندک چیزهایی که هنوز برایش باقی مانده به دیگرانی که مانند خودش فقیرند و توان بازگرداندن کمک او را ندارند کاری عاقلانه نباشد اما حقیقت این است که انسان فقط منحصر به همین چیزهای مادی که دوروبرش می‌بیند نیست و چیزی متفاوت در درون هر انسانی هست که اگر تلنگر بخورد و بیدار شود می‌تواند احساسی را در تمام وجود او جاری سازد که حتی با وجود تنگ‌دست بودن و سختی زندگی در بیرون، فرد از درون حس عمیق توانگری و بی‌نیازی را تجربه کند. حسی ورای توهم و خودگول‌زنی، حسی واقعی که فقط با تجربه می‌توان آن را دریافت و به خوبی در نگاه و رفتار فرد صاحب آن موج می‌زند.

این حرف مدعیان و مخالفان به ظاهر عاقل راه سوم این شماره درست است که می‌گویند فقط کسی می‌تواند ببخشد که خودش داشته باشد! راه سوم این شماره هم دقیقا همین نکته را هدف گرفته است. تنها کسانی نمی‌توانند ببخشند که ندارند و بنابراین اگر کسی چیزی بخشید، مهم نیست چه چیزی، همین که کسی به این نتیجه رسید که می‌تواند چیزی به دیگران به رایگان و بدون چشمداشت ببخشد، همین نفس رسیدن به این نقطه نشان‌دهنده آن است که او دیگر فقیر نیست. در حقیقت اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم که همه بخشنده‌ها دارا هستند، در نتیجه می‌توانیم خودبه‌خود نتیجه بگیریم که همه آنها که بخشندگی بلد نیستند و دست و دلشان به بخشیدن دراز نمی‌شود دچار فقری درونی و بسیار شدید هستند. آن قدر شدید که حتی از بخشیدن یک تکه به ظاهر بی‌ارزش هم می‌ترسند.

راه سوم این شماره می‌گوید اگر احساس کاستی و نداری می‌کنی راه چاره‌اش این است که بلافاصله به خود بیایی و به داشتنی‌های خود دقت کنی و ببینی کدام یک از آنها را می‌توانی به نیازمندان دوروبر خود ببخشی. بعد می‌بینی که از جایی که اصلا حدس نمی‌زدی سیل داشتنی‌های تازه به سویت سرازیر می‌شود.

مثلا اگر در خانه چیزی برای ناهار نداری و فقط می‌توانی آشی ساده درست کنی، کافی است کمی بیشتر از تعداد اعضای خانواده آش درست کنی و چند کاسه هم به همسایه‌های دوروبر خود بدهی. خواهی دید همان روز یا روزهای بعد کاسه‌های غذا بی‌آن‌که اصلا بدانی چه هستند از سوی همسایه‌ها به تو هدیه خواهد شد. این ساده‌ترین مثال عملی است که همین الان در بسیاری از نقاط جهان از جمله کشور خودمان در حال اجراست و همه ما کمابیش آن را تجربه کرده‌ایم.

یا برای مثال اگر در مسیری که می‌روی ماشینت خالی است و تصمیم می‌گیری در راه‌مانده‌ای را همین طوری و بدون انتظار کرایه سوار کنی، خواهی دید که در طول همان سفر، همان مسافری که در راه‌مانده بود با تعارف اندک غذایی كه دارد و یا نقل داستانی که حتما بعدا به کارت می‌آید و یا حتی کمک به خرابی احتمالی ماشین در بین راه، تو را چند صد برابر قبل یاری می‌رساند. اینها داستان‌های علمی تخیلی و فیلم‌های هالیوودی نیستند که بعد از خواندنشان و تماشای آنها، لبخندی بزنی و سر کار و باور قبلی‌ات برگردی. اینها واقعیت‌هایی هستند که همه آنها که بخشندگی در خون آنهاست و هر جا از دستشان برآید دست نیازمندی را می‌گیرند هزاران بار در زندگی خود تجربه کرده‌اند و آزموده‌اند.

راه سوم این شماره می‌گوید اگر کارت گیر است و اوضاع زندگی‌ات به هم ریخته است و نمی‌دانی از کجا شروع کنی و چگونه از پس کوه مشکلات مقابل خود برآیی، یک راه ساده وجود دارد و آن این است که به سراغ نزدیک‌ترین آدم مشکل‌دار اطراف خودت بروی و سعی کنی به شکلی او را کمک کنی. اگر از دستت برمی‌آید به او کمک نقدی کنی و اگر هیچ پولی در بساط نداري به او چیزی هدیه بده! این هدیه می‌تواند یک شاخه گل باشد یا حتی یک لبخند ساده! خلاصه این‌که برای چند لحظه هم که شده به جای دست و پا زدن در مشکلات به ظاهر غیرقابل حل خودت، کاری برای حل یا لااقل کاهش مشکلات دیگران انجام بده. در این صورت وقتی دوباره سروقت مشکلات قبلی‌ات برمی‌گردی متوجه می‌شوی که دیگر مثل قبل سنگین و غیرقابل تحمل نیستند و هرچه که باشند به شکلی تحمل‌پذیرتر می‌شوند و امکان و امید یافتن راه‌حل برای غلبه بر این سختی‌ها در دل تو بیشتر و پررنگ‌تر می‌شود.

در دل مشکلات شخصی به خود استراحت دادن و در فرصت استراحت به سراغ مشکلات دیگران رفتن و ارايه کمک بدون چشمداشت به افراد نیازمند، سبب می‌گردد تا زنجیره‌ای از اتفاقاتی کاملا متفاوت در روح و ذهن شما رخ دهد. حاصل این تحول درونی ایجاد حس توانگری و غنایی درونی است که سبب می‌شود به یک‌باره درست وسط کوه مشکلات، یک احساس بی‌نیازی فراگیر به سراغتان بیاید و روح و ذهن و جان خسته شما را جلا بخشد. وقتی به شخص محتاجی کمک می‌کنید به چشم خود می‌بینید که همیشه کسی هست که در بدترین شرایط می‌تواند به کمک شما بیاید. درست مثل شما که الان دارید به این نیازمند کمک می‌کنید. همچنین درمی‌یابید که در این کاینات بیکران تنها نیستید و همواره می‌توان در این عالم موجودی را یافت و در حق او محبت کرد و دعایی از او در حق خود دریافت نمود.

راه سوم این شماره می‌گوید برخلاف اولین پاسخی که معمولا هنگام بروز مشکلات به ذهن انسان می‌رسد و آن کمک گرفتن و یاری جستن از افراد توانمند و قوی‌تر است، اگر می‌خواهید به آرامشی عمیق و کارآمد در دل مشکلات برسید، اولین واکنش شما در بدترین شرایط باید این باشد که دست نیازمندی را بگیرید و در راه‌مانده‌ای را کمک کنید و برای درمان درد رنج‌کشیده‌ای کاری مفید انجام دهید. به زبان خیلی ساده اولین واکنش شما هنگام غرق شدن در مشکلات باید مراجعه به آدم‌های مشکل دار و کمک به آنها باشد. در این صورت خودت از درون می‌فهمی که هیچ مقام و جایگاه برتر و بالاتری وجود ندارد و همه چیز این عالم نسبی است و وضعیت کنونی و گرفتاری مقطعی تو هرگز مطلق و دايمی و ابدی نخواهد بود.

بنابراین اگر دانش‌آموز کنکوری هستید که نمره آزمون شما آمده و باید رشته خود را انتخاب کنید و گیج و درمانده‌اید و نمی‌دانید چه رشته‌ای را انتخاب کنید، به جای حرص و خودخوری و خودملامتی، راه سوم این شماره می‌گوید چند ساعتی به خودت استراحت بده و به سراغ دوستان یا آشنایانی مانند خودت برو و به آنها در انتخاب رشته کمک کن. اگر یکی از دوستان مانند تو می‌خواهد در شهری غریب ساکن شود و رشته‌ای ناآشنا انتخاب کند، سعی کن با جمع‌آوری اطلاعات مفید در مورد رشته و شهر مورد نظرش به او کمک کنی. بعد از انجام این کار وقتی به سراغ انتخاب رشته خودت برمی‌گردی، خواهی دید که ذهنی بازتر و نگاهی وسیع‌تر و معقول‌تر پیدا کرده‌ای و از همه مهم‌تر آرامشی عمیق‌تر و یکپارچه‌تر وجودت را فرا گرفته است. عین همین حالت برای همه دانش‌آموزانی که نمی‌توانند درسی را بفهمند یا مساله‌ای را حل کنند صادق است. آنها می‌توانند در فرصت‌های خالی که دارند به کسانی که نیازمند دانستن هستند کمک کنند. درست است که همیشه درس‌هایی هست که نمی‌فهمیم و همیشه مسايلی هست که الان از حلشان عاجز هستیم اما در مقابل، هزاران درس هست که خوب فهمیده‌ایم و صدها مساله هست که از پس حلشان به خوبی برمی‌آیم. بنابراین اگر بتوانیم درس‌هایی را که می‌دانیم به نیازمندی بیاموزیم و مسايلی را که بلدیم برای دیگران حل کنیم، طبیعی است که این تجربه می‌تواند حسی عمیق از اعتمادبه‌نفس و اطمینان قلبی را در وجود ما جاری سازد. جالب است بدانید که در بسیاری مواقع کلید حل خیلی از مشکلات زندگی در دست اعتمادبه‌نفس و اطمینان قلب ماست و همین که توانستیم به آرامشی عمیق و پایدار در درون خودمان دست یابیم می‌تواند سرعت ما را در یافتن جواب برای بسیاری از مشکلات چند صد برابر سازد.

راه سوم این شماره به ظاهر دارد دو مفهوم متناقض و متضاد را کنار هم می‌گذارد. می‌گوید: "اگر نداری ببخش!" اما حقیقت این است که در زندگی بسیاری از ناتوانی‌های ما به خاطر گیر انداختن خودمان در جاده‌های به ظاهر بن‌بست تناقض و تضاد است. حال آن‌که اگر چشمانمان را خوب بگشايیم و از زوایای درست به مساله خود نگاهی دقیق بیندازیم درخواهیم یافت که دو چیزی که به ظاهرتناقضشان را مسلم می‌دانیم، دو چیز مکمل و راهگشا هستند و اتفاقا بسیاری اوقات جواب نهایی و راه نجات، در کنار هم قرار دادن همان چیزهای متناقضی است که قبلا گمان می‌کردیم با همدیگر ضد هستند.

راه سوم این شماره هم یکی از این کنار هم چینی‌های مفاهیم متضاد اما نجات‌بخش است. بیايید یکبار دیگر آن را با هم بخوانیم و سرلوحه کارهای خودمان قرار دهیم: "هرگاه در زندگی دچار کاستی و نداری شدی، ببخش و از آن چه داری به دیگران کمک کن. خواهی دید با این کار ساده سختی مشکلات و بار سنگین دشواری‌ها بر دوش تو کمتر می‌شود و راه‌های جدید و غیرقابل حدسی فراراه تو گشوده می‌شود که از قبل اصلا آنها را نمی‌دیدی و روی آنها حساب نمی‌کردی. این راز زندگی موفق‌ها در شرایط سخت است."

لینک به دیدگاه

اگر احساس کاستی و نداری می‌کنی راه چاره‌اش این است که بلافاصله به خود بیایی و به داشتنی‌های خود دقت کنی و ببینی کدام یک از آنها را می‌توانی به نیازمندان دوروبر خود ببخشی. بعد می‌بینی که از جایی که اصلا حدس نمی‌زدی سیل داشتنی‌های تازه به سویت سرازیر می‌شود.

لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.