salwa ارسال شده در 11 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، 1391 روزی، ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری است. روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه یی ست و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف، دنبال سخن نگردی. روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست. تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جست و جوی قافیه نبرم. روزی که هر لب ترانه یی ست تا کمترین سرود، بوسه باشد. روزی که تو بیایی -برای همیشه بیایی- و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم... و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که دیگر نباشم احمد شاملو واکنش ها : fatemeh66، saraa و hajar shahmoradi 3 لینک به دیدگاه
saraa ارسال شده در 12 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، 1391 بسیار زیباست واکنش ها : fatemeh66 1 لینک به دیدگاه
saraa ارسال شده در 12 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، 1391 امروز آنقدر به آدم ها بی اعتماد شده ام که می ترسم اگر از خوشحالی به هوا بپرم زمین را از زیر پایم بکشند... فردا کاش زودتر بیاید... . واکنش ها : salwa و fatemeh66 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری