mariya ارسال شده در 25 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، 1391 عصر ما عصر فریب، عصر اسم های غریبه، عصر پژمردن گلدون ،چترای سیاه تو بارون شهر ما سرش شلوغه ، وعده هاش همه دروغه ،آسموناش پر دوده قلب عاشقاش کبوده کاش تو قحطی شقایق بشینیم تو یه قایق ، بزنیم دل و به دریا من و تو تنهای تنها خونه هامون پر نرده ، پشت هر پنجره پرده ،قفسا پر پرنده لبای بدون خنده چشما خوئه سواله ،مهربون شدن مهاله نه برای عشق میلی ، نه کسی به فکر لیلی اونقده میریم که ساحل ، از من و تو بشه غافل ،قایقُ با هم میرونیم اونجا تا ابد میمونیم جایی که نه آسمونش نه صدای مردمونش نه غمش نه جنب و جوشش نه گلای گل فروشش مثل اینجا آهنی نیست پس ببین یادت بمونه کسی هم اینو ندونه زنده بودیم اگه فردا وعده ما لب دریا واکنش ها : zomorod، eleheh، خدمتی و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
سیانور ارسال شده در 25 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، 1391 واکنش ها : mariya و salwa 2 لینک به دیدگاه
salwa ارسال شده در 25 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، 1391 جایی که نه آسمونش نه صدای مردمونش نه غمش نه جنب و جوشش نه گلای گل فروشش مثل اینجا آهنی نیست پس ببین یادت بمونه کسی هم اینو ندونه زنده بودیم اگه فردا وعده ما لب دریا واکنش ها : mariya 1 لینک به دیدگاه
sorena_64 ارسال شده در 26 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، 1391 @};- واکنش ها : mariya 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری