reza ارسال شده در 30 اسفند، 1391 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اسفند، 1391 دوباره بوی عید تمام این حوالی را گرفته ماهی های قرمزی که دست چین ِ کودک ها می شوند و زینتی ترین سفره ی خانه فرصت خود نمایی پیدا می کند .... پدر با تمام بی حوصلگی اش ، مرغوب ترین لباسش را دست چین می کند و بعد مدت ها زیر آواز می زند و همانطور که دارد با گره کرواتش دست و پنجه نرم می کند " سیمین بری گل پیکری آری "می خواند ........ مادر گونه هایش را خوش رنگ می کند و از 12 ساعت قبل با استرس به جان چیدمان خانه می افتد .... او هم تمام درد هایش را برای یک شب زیر بالشش کنار قرص ها جا می گذارد انگیزه می گیرم ریش چند هفته ای ام را بزنم و همراه پدرم به جان لباس هایم بیفتم ........ رو بروی آینه که می ایستیم خودم را کمی خمیده می کنم که پدر ایستاده تر به نظر بیاید مو های سپیدش را مرتب می کند درباری ترین کرواتش را زده و من شوق می کنم که از چروک پیرهنم ایراد بگیرد صدای فرهاد را آنقدر زیاد می کنم که " بوی یاس جا نماز ترمه ی مادر بزرگ " از تمام پنجره ها بیرون بزند انگار می خواهم جوانی ِ پدر مادرم را پس بگیرم هفت ساله شوم و چروک مادر را بدزدم و مادر بزرگ را یکراست از قبرستان بر سر سفره عید بیاورم . .. . مادر با تبحری حاصل از تجربه چند ساله عیدی ها را لای قران پنهان می کند و مرتب ساعت را بلند می گوید ....... برادرم که می آید با همان خنده ها که از لب هایش خسته نمی شود جانم آرام می گیرد چند دقیقه مانده باشد به آغاز سالی جدید آنقدر از بوی نفتالین لباس پدر می گویم تا دلش وا شود و کمی بخندد دور سفره می نشینیم لحظه ای برای تعبیر مفهوم عاطفه در فرهنگ ایرانی که هر پدری در نهایت بی اعتقادی هم که باشد دست به قران می شود و چند آیه ای را می خواند ...... نزدیک سال تحویل مادر را می بوسم که به سنت ایرانی تا آخر ِ سال بوسیده باشمش دست روی شانه پدر می گذارم که برایم به هزار بیستون ِ سر فراز شرف دارد چند لحظه مانده است برای اتفاق برای آغوش هایی که که به یک بهانه ، یک سال را به رویم باز می مانند و ده ثانیه آخر را توی دلم ... آرام تر از هر خلصه ای میشمرم............ واکنش ها : خدمتی، salwa، Younes و 2 نفر دیگر 5 لینک به دیدگاه
salwa ارسال شده در 1 فروردین، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 1392 برای آغوش هایی که که به یک بهانه ، یک سال را به رویم باز می مانند و ده ثانیه آخر را توی دلم ... آرام تر از هر خلصه ای میشمرم............ واکنش ها : zohre و reza 2 لینک به دیدگاه
aida.movahednia ارسال شده در 1 فروردین، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 1392 عالی بود عید نوروز و این سنت باستان ایزان زمین بر همگی مبارک واکنش ها : reza و zohre 2 لینک به دیدگاه
zohre ارسال شده در 3 فروردین، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 3 فروردین، 1392 دوباره بوی عید تمام این حوالی را گرفته.... .... واکنش ها : reza 1 لینک به دیدگاه
samira0190 ارسال شده در 3 فروردین، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 3 فروردین، 1392 باز هفت سين سرور ماهي و تنگ بلور سکه و سبزه و آب نرگس و جام شراب باز هم شادي عيد آرزوهاي سپيد باز ليلاي بهار باز مجنوني بيد باز هم رنگين کمان باز باران بهار باز گل مست غرور باز بلبل نغمه خوان باز رقص دود عود باز اسفند و گلاب باز آن سوداي ناب کور باد چشم حسود باز تکرار دعا يا مقلب القلوب يا مدبر النهار حال ما گردان تو خوب راه ما گردان تو راست باز نوروز سعيد باز هم سال جديد باز هم لاله عشق خنده و بيم و اميد عید شما مبارک واکنش ها : reza و خدمتی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری