reza ارسال شده در 7 فروردین، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، 1392 شبیه همین شب ها را دغدغه می شوی دغدغه ای / که دستش بر سرت همیشه به تنبیه بلند بود ... آرام نمی شوی ... نه در آغوش کسی نه در قرص های خودت .... خودت را مرور می کنی ... هی مرور می کنی دنیایت میلنگد .... یک جای قصه ، نقش اول کتاب ، سر خم کرده یک جای خواب هایت با تعبیرش جور در نمی آید نمی فهمی ... هیچ وقت نمی فهمی چرا اینگونه ای .... چرا کم داری چیزی را که در دست دیگران هم زیادی نمی کند واکنش ها : mariya، saraa، مهسا و 1 نفر دیگر 4 لینک به دیدگاه
saraa ارسال شده در 11 فروردین، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، 1392 نمی فهمی ... هیچ وقت نمی فهمی چرا اینگونه ای .... چرا کم داری چیزی را که در دست دیگران هم زیادی نمی کند واکنش ها : reza 1 لینک به دیدگاه
Unknown ارسال شده در 4 خرداد، 1392 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، 1392 نمی فهمی ... هیچ وقت نمی فهمی چرا اینگونه ای .... واکنش ها : reza 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری