یادگار های ه ا سایه


ferdows

ارسال های توصیه شده

نشود فاش كسي آنچه ميان من و تو ست

 

تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست

 

گوش كن با لب خاموش سخن مي‌گويم

 

پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست

 

روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد

 

حاليا چشم جهاني نگران من و توست

 

گر چه در خلوت راز دل ما كس نرسيد

 

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

 

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه

 

اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست

 

اين همه قصة فردوس و تمناي بهشت

 

گفت‌و‌گوئي و خيالي ز جهان من و توست

 

نقش ما گو ننگارند به ديباچة عقل

 

هر كجا نامة عشق است، نشان من و توست

 

سايه ز آتشكدة ماست فروغ مه و مهر

 

وه ازين آتش روشن كه به جان من و توست

لینک به دیدگاه

سپاس دوست عزیز

این ترانه بسیار زیبا با صدای دلنشین استاد علیرضا افتخاری زیباتر نیز می شود.

به علت رعایت حقوق مالکیت فکری و معنوی از آپلود کردن فایل صوتی معذورم.

بهروز باشید

لینک به دیدگاه

ارغوان

شاخه ی هم خون جدا مانده ی من

آسمان تو چه رنگ ست امروز ؟

آفتابی ست هوا ٬

یا گرفته ست هنوز ؟

من درین گوشه

که از دنیا بیرون ست ٬

آسمانی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

آنچه میبینم

دیوار است

آه

این سخت سیاه

آنچنان نزدیک ست

که چو بر می کشم از سینه نفس

نفسم را بر می گرداند

ره چنان بسته

که پرواز نگه

در همین یک قدمی می ماند

کور سویی ز چراغی رنجور

قصه پرداز شب ظلمانی ست

نفسم میگیرد

که هوا هم اینجا زندانی ست

هر چه با من اینجا ست

رنگ رخ باخته است

آفتابی هرگز

گوشه ی چشمی هم

بر فراموشی این دخمه نیانداخته است

اندرین گوشه ی خاموش فراموش شده

کز دم سردش هر شمعی خاموش شده

یاد رنگینی در خاطر من

گریه می انگیزد

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد می گرید

چون دل من که چنین خون آلود

هر دم از دیده فرو میریزد

ارغوان

این چه رازیست که هر بار بهار ٬

با عزای دل ما می آید ؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است ؟

اینچنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می افزاید

ارغوان پنجه ی خونین زمین

دامن صبح بگیر

وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس

کی برین دره غم می گذرند ؟

ارغوان

خوشه ی خون

بامدادان که کبوترها

بر لب پنجره ی باز سحر

غلغله می آغازند

جان گلرنگ مرا

بر سر دست بگیر

به تماشا گه پرواز ببر

آه بشتاب

که هم پروازان

نگران غم هم پروازند

ارغوان

بیرق گلگون بهار

تو بر افراشته باش

شعر خون بار منی

یاد رنگین رفیقانم را

بر زبان داشته باش

تو بخوان نغمه نا خوانده ی من

ارغوان

شاخه ی هم خون جدا مانده من ......

لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.