هدیه ای برای آدم


گلی

ارسال های توصیه شده

سالروز تولد آدم نزديک بود و خداوند سخت در انديشه ي هديه اي براي آدم بود ...

 

 

يکي ازفرشتگان شاید میکائیل، پيش آمد و گفت: او را به گردشي بر فراز زمين ها و دريا ها ببر.

خداوند گفت کم است. اين را خودش بدست مي آورد.

فرشته ديگري شايد ، اسرافيل ، گفت : گوهر شب چراغ را به او بده شادمان خواهد شد.خداوند ابرو در هم گشيد و گفت هنوز نميدانيد آدم کيست ؟ که چنين چيزي پيشکش مي کنيد ؟

فرشتگان سکوت کردند. دردانه خداوند روزی دیگريکساله مي شد. و آنها نميدانستند چه ارزشي اين روز دارد.

خداوندگفت : خودم مي دانم.

سپس فرشتگان را فرمود تا از گوشه گوشه کائنات قطره هاي پراکنده مهرباني را گرد آورند

و از لابلاي گلبرگ گلهاي زمين و بهشت شهد هاي خوشبو بياورند

و سپس آميزه اي از اين همه طراوت شهد و لذت را به باقي مانده گلي زد که آدم را از آن سرشته بود.

.آن روز آدم خوابيد ، و وقتي بيدار شد تنها نبود.

خداوند زن را آفريد.

روز تولد آدم ، روز تولد عشق، روز تولد تمنا و روز زيباي تکامل دردانه (هاي) خداوند بود..

روز مرگ تنهائی بود. روز تولد آدم، عطر زن در زمین پیچید

هديه عروسي اين دو ، گوهر شب چراغ بود. که آدم بر فراز خانه اش افراز نمود

تنها خداوند اين تنهايي را فهميده بود. چون خودش تنها بود ...

لینک به دیدگاه

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری
  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.